هیچ کس از من نپرسید
که در کدام خانه، در کجا، پشت کدام میز
در کدام تختخواب و در کدام مملکت
دوست دارم راه بروم، بخورم، بخوابم
و یا چه کسی را از ترس دوست داشته باشم
هیچ کس از من نپرسید
که در کدام خانه، در کجا، پشت کدام میز
در کدام تختخواب و در کدام مملکت
دوست دارم راه بروم، بخورم، بخوابم
و یا چه کسی را از ترس دوست داشته باشم
آدمها
وقتی میآیند
موسیقیشان را هم با خودشان میآورند …
ولی وقتی میروند
با خود نمیبرند !
آدمها
میآیند
و میروند
ولی در دلتنگیهایمان
شعرهایمان
رویاهای خیس شبانهمان میمانند !
با من خوب بود
با او خوب بودم
اما
درها و پنجرههایمان بسته ماندند
مبادا یکدیگر را ببوییم
کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان
طراحی توسط Anders Noren — بالا ↑