اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

دسته بندی اشعار یانیس ریتسوس (صفحه 3 از 4)

یانیس ریتسوس

قفسی با یک قناری آویزان

مردم در خیابان‌ها می‌ایستند، نگاه می‌کنند
شماره ی روی درها بی‌معنی است.
نجار میخی دراز بر میزی باریک و بلند می‌کوبد،
یک نفر لیست اسامی روی تیر چراغ برق می‌چسباند.
تکه روزنامه ای در گیر خار شده است.
عنکبوت‌ها زیر برگ‌های درختان مو.
زنی از خانه بیرون می‌زند تا وارد خانه ای دیگر شود.
ادامه شعر

یانیس ریتسوس

موهایش چون دو پرنده

زن پنجره را گشود
باد با هجومی، موهایش را، چون دو پرنده،
بر شانه‌اش نشاند
پنجره را بست.
دو پرنده بر روی میز بودند،
خیره در او
سرش را پایین آورد
ادامه شعر

یانیس ریتسوس

شعر و بوسه

شعر و بوسه را که داشته باشی
مرگ چه دارد
که از تو بستاند؟

اکولالیا | #یانیس_ریتسوس

یانیس ریتسوس

رویای هر کودک صلح است

رویای هر کودک صلح است
رویای هر مادر صلح است
کلام عشقی که بر زیر درختان می تراود
صلح است.
پدری که در غبار
با تبسمی در چشم هایش
با سبدی میوه در دست هایش
با قطرات عرق بر جبینش
که چون ترمه ای بر طاقچه خشک میشود
باز گردد
صلح است.
آن هنگام که زخم ها
ادامه شعر

یانیس ریتسوس

گاهی از پا که می‌افتی

راه چه طولانی بود
از پا افتادم
گاهی از پا که می‌افتی
تن می‌دهی به خستگی
می‌ایستی و می‌گویی: رسیدم
کجا رسیدی؟ می‌گویی: فهمیدم
چرا فهمیدی؟ خب، بله، شاید این را فهمیدی
که هیچ‌کس هیچ‌وقت به هیچ‌جا نمی‌رسد. حقیقت این است
ولی حقیقت را نمی‌گویی. در جیب پالتو مخفی‌اش می‌کنی
کنار دستت، کنار سکوتت، کنار خستگی‌ات

ادامه شعر

یانیس ریتسوس

پرنده هراسانِ بوسه‌ی ما

پرنده هراسانِ
بوسه‌ی ما
هنوز نمناک می‌پرسد
اگر سر رفتن داری، ای عشق
از چه رو آمده‌ای، ای عشق؟
ادامه شعر

یانیس ریتسوس

از زندان برایت می‌نویسم

از زندان
برایت می‌نویسم
نزدیک به سه هزار نفر
این‌جا
زندانی هستیم.

مردمی هستیم ساده
سخت‌کوش و اندیشه‌ورز
با پتویی مندرس
بر پشت‌مان.

یک پیاز و پنج دانه‌ی زیتون
شاخه‌یی از نور در کوله پشتیِ‌مان.
ادامه شعر

یانیس ریتسوس

من کار مهمی را انجام نداده‌ام

من کار مهمی را انجام نداده‌ام
قلب من، تنها، دیگ گلی دودزده‌ایست
که بارها و بارها به درون آتش رفته است
و برای میهمانان خود غذا پخته است.
و هر کدام از شما با حرف‌ها و دردهایتان
کنده‌ای هیزم به آتش من افکنده‌اید،
و انتظار سهمتان را کشیده‌اید

اکولالیا | #یانیس_ریتسوس

یانیس ریتسوس

زمین پُر از نامه‌های ناخوانده‌ی توست

تا نامه‌ات برسد
از این‌جا رفته‌ایم

شاید نامه‌ات درست لحظه‌ای برسد
که از این‌جا می‌رویم
نمی‌توانیم صبر کنیم.

از هرجا که بیرون می‌زنم
نامه‌‌ات می‌رسد همان‌جا
این‌بار می‌خواهم کمی صبر کنم
لحظه‌ای فقط
آن‌قدر که این نامه را بگیرم
دو خط هم جواب بنویسم
نمی‌توانیم صبر کنیم.
ادامه شعر

یانیس ریتسوس

خانه‌ها با آدم‌ها می‌روند

خانه‌ها با آدم‌ها می‌روند
با اسباب‌ و اثاث‌شان
با پرده‌های‌شان.

نوبت ما که می‌رسد
پیدایشان می‌کنیم و
خاک‌شان را می‌گیریم و
بعد سال‌ها
ادامه شعر

Olderposts Newerposts

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×