اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

دسته بندی اشعار شعر (صفحه 103 از 202)

شیرکو بیکس

روییدن از خاکستر

از آن صبحدم که مغرب زاده شد
شبی سیاه بود
از آفتاب آن روز
طالعی سنگین سر برآورد
از مصیبت
تنهایی زاده شد
و از بیست و چهارِ نیسان
پاییزی گوژ پشت سر برآورد
زمانه‌ای پیر و پکیده ورد زبانش
سرزمینی دارم
از همان کودکی
هلهله‌ها از آن چوبه‌های دار بود
کوچ شناسنامه اش بود و
ظلم پارویش
ودرخت‌هایش زخم شمشال داشتند
ادامه شعر

ادوین آرلینگتون رابینسون

هر وقت که ریچارد کری در شهر قدم می زد

هر وقت که ریچارد کری در شهر قدم می زد،
ماها ، در پیاده رو، وراندازش می کردیم :

از فرق سر تا نوک پا،آقا منش می مانست؛
سخت آراسته، وشاهانه باریک اندام
و بینهایت، پیراسته بود.
همیشه ،محترمانه سخن می گفت؛
آنگهی که، صبح به خیر می گفت،
(کلامش)ضرب آهنگ داشت.

گام (هم )که بر می داشت،پر تلألؤ می نمود.
متمول بود،آری ثروتمند تر از هر پادشاهی،
و تعلمی ستودنی در هر مرتبتی داشت.
خلاصه،تصور می کردیم، او همه چیز تمام است!
و این سبب شده بود،آرزو کنیم؛ کاش جایش می بودیم!
چون(مثل اسب)کار می کردیم،
ادامه شعر

ان سکستون

شاعر جهل

شاید زمین بر روی آب شناور باشد،
نمی دانم.
شاید ستارگان کاردستی کاغذی کوچکی باشند
بریده ی چند قیچی بزرگ،
نمی دانم.
شاید ماه اشکی یخ زده باشد،
نمی دانم.
شاید خداوند صدای ژرفی باشد
که ناشنوایان می شنوند،
نمی دانم.

شاید من کسی نیستم.
آری، بدنی دارم که از آن گریزی نیست.
دوست دارم از توی سرم پرواز کنم
اما خوب خیالی بیش نیست.
بر لوح سرنوشت چنین نوشته شده
که من در این قالب انسانی گرفتار آیم.
با این اوصاف
می خواهم توجه شما را به مشکلم جلب کنم.
ادامه شعر

خورخه لوئیس بورخس

پایان

خطی از «ورلن» است،
که دیگر به یادش نمی آورم.
خیابانی است،
که قدم زدنش برایم ممنوع شده.
آیینه ای است،
که خودم را برای آخرین بار در آن دیده ام.
دری است،
که من تا آخر دنیا آن را بسته ام.
در میان کتاب های کتابخانه ام،
– اکنون که نگاهشان می کنم-
کتاب هایی هستند،
ادامه شعر

سوفیا اندرسون

زنده ها و مرده ها

جای دوری نرفته‌اند مرده‌ها
مانده‌اند همین جاو
در سکوت
تماشا می‌کنند ما را
هر قدمی که برمی‌داریم
برمی‌دارند و
هر غذایی که می‌خوریم
می‌خورند و
هر جمله‌ای که می‌گوییم
می‌گویند و
هر شب که می‌خوابیم
بیدار می‌نشینند و
ادامه شعر

سوفیا دملو برینر آندرسن درشهر پورتو پرتغال در سال ۱۹۱۹ متولد شد ولی بیشتر زندگی خود را در لیسبن گذراند. پدرپدرش دانمارکی بود که به هنگام دریانوردی وقتی به شهر پورتو رسید عاشق زنی شد و برای همیشه در آن شهر اقامت کرد. به همین علت است نام خانوادگی دانمارکی دارد.
ادامه شعر

نزار قبانی

بیروت، معشوقه تو،‌ بیروت، عشق من

ما را ببخش
اگر در بستر مرگ تنهایت گذاشتیم
اگر چون سربازان شکست خورده ترکت کردیم
ببخش ما را
اگر رودخانه های پر خون را دیدیم
شاهد تجاوز به تو بودیم
اما خاموش ماندیم

در میان اندوهی چنین بگو آیا حالت خوب است
آیا فشنگ تک تیرانداز
دریا را هم از پا درآورده
آیا عشق نیز
همراه هزاران دیگر پناهنده شده
و شعر
پس از تو شعری هم مانده
جنگ بیهوده
 سلاخی‌مان کرده
از درون تهی‌مان کرده
مردمان ما را به چهار گوشه پراکنده
مطرود و درمانده
بی آنکه اخطاری دهد
چون یهودی سرگردان کرده است ما را
ادامه شعر

یانیس ریتسوس

زمین پُر از نامه‌های ناخوانده‌ی توست

تا نامه‌ات برسد
از این‌جا رفته‌ایم

شاید نامه‌ات درست لحظه‌ای برسد
که از این‌جا می‌رویم
نمی‌توانیم صبر کنیم.

از هرجا که بیرون می‌زنم
نامه‌‌ات می‌رسد همان‌جا
این‌بار می‌خواهم کمی صبر کنم
لحظه‌ای فقط
آن‌قدر که این نامه را بگیرم
دو خط هم جواب بنویسم
نمی‌توانیم صبر کنیم.
ادامه شعر

یانیس ریتسوس

خانه‌ها با آدم‌ها می‌روند

خانه‌ها با آدم‌ها می‌روند
با اسباب‌ و اثاث‌شان
با پرده‌های‌شان.

نوبت ما که می‌رسد
پیدایشان می‌کنیم و
خاک‌شان را می‌گیریم و
بعد سال‌ها
ادامه شعر

یانیس ریتسوس

در فاصله‌ی دو سکوت

درِ این اتاق‌ها را
یکی‌یکی باز می‌کنیم و
سرک می‌کشیم
از اتاق سفید می‌رسیم
به اتاق صورتی
از اتاق سبز می‌رسیم
به اتاق سیاه
از آب‌انبار قدیمی می‌رسیم
به صندوق‌خانه‌ی مادربزرگ

من این درها را تنها برای تو باز کرده‌ام
من این ستاره‌ها را تنها برای تو پشتِ پنجره جمع کرده‌ام
من از سایه تنها برای تو می‌گویم
سایه‌ای که بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود روی دیوار
وقتی چراغ روشن می‌شود
من از نور تنها برای تو می‌گویم
نوری که از سقف می‌تابد و پلّه‌ها را روشن می‌کند
پلّه‌هایی که بالا می‌روند
پلّه‌هایی که پایین می‌روند

چیزهای دیگری هم در این اتاق هست که تنها برای تو می‌گویم
مثلاً دستی که زیرِ چانه می‌نشیند و غصّه می‌خورد
مثلاً لبخند پریده‌رنگی که پشت لیوان آن محو می‌شود
مثلاً سری که درد می‌کند و اشک به چشم می‌آورد
مثلاً پوستِ پرتقالی که عطرش بینی را پُر می‌کند

ادامه شعر
Olderposts Newerposts

کپی رایت © 2025 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×