اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

دسته بندی اشعار شعر (صفحه 112 از 202)

نزار قبانی

من عاشقی معاصرم

از عشق ورزی در پرده
وبازی کردن نقش عشّاق کلاسیک
خسته شده ام
می خواهم پرده را بالا بزنم
سناریو را پاره کنم
و مقابل همه داد بزنم
من عاشقی معاصرم
و به کوری چشم روزگار
معشوق من تویی

آسمان تکرار نقشی در دوردست نیست

به چشم هایت قسم
من از پس اینهمه دوری
بر نمی آیم
از پس خطور اینهمه خاطره
از شیوع عطر تو
در ویرانه های دل

به لبخندت قسم
من از ایوان پروازهای بلند
به سوگ بی بالی نشسته ام
از مخاطره ی سقوط
به قفس رسیده ام
و دریچه ی شگفت روشنی
به سمت تو گشوده ام
ادامه شعر

چشمان من شبیه تو هرگز ندیده است

چشمان من شبیه تو هرگز ندیده است
قربان آن کسی که تو را آفریده است !

تو مثل آن بلور روانی که آسمان
از شهد وشیرو شعر تورا پروریده است

یا آن که دست معجزه ساز خدا تو را
از روی کاردستی شیطان کشیده است!

گویی ازآب و آتش و باد و خیال و خاک
یک قطره روی بوم حقیقت چکیده است

شاید خدا برای تمام فرشتگان
پیغمبری به نام شما برگزیده است

شیرین که ماهپاره ی زیبای قصه هاست
پیش طلوع روی تو حیرت دمیده است
ادامه شعر

غاده السمان

چیزی میان ما دگرگون نشده است

در قهوه خانه ساحلی می‌نشینم
و به کشتی‌هایی خیره می‌شوم
که در بی‌نهایت ‌زاده می‌شوند
و ترا می‌بینم که
از قاره روبه رو می‌آیی
و بر روی آب ، شتابان
گام برمی داری
تا با من قهوه بنوشی
همچنان که عادت ما بود
پیش از آنکه بمیری
چیزی میان ما دگرگون نشده است
ادامه شعر

مرام المصری

او دو زن دارد

او دو زن دارد
یکی بر روی تختش می خوابد
دیگری بر روی بستر رویایش

او دو زن دارد
که او را دوست دارند
یکی در کنارش پیر می شود
دیگری جوانی اش را به او هدیه می کند
و می گذرد
ادامه شعر

آنا آخماتووا

تو رفتی، دنیای من بار دیگر تهی و خلوت

مؤدبانه پیشم آمدی
با لبخندی بسیار نرم و با نزاکت
لبان تو نیمی کاهلانه و نیمی با ظرافت
بر دستم چسبیدند،
و یک لحظه چشمان رازناک تو
با تقّدس تندیسی در چشمانم خیره شد
من کوشیدم رنج جانکاه ده ساله را،
شب‎های بی‎خوابی، رؤیاهای آشفته‎ام را،
ادامه شعر

آنا گاوالدا

دوست دارم با تو باشم

دوست دارم با تو باشم
چون هیچ وقت از با تو بودن خسته نمی شوم
حتی وقتی با هم حرف نمی زنیم
حتی وقتی نوازشم نمی کنی
حتی وقتی در یک اتاق نیستیم
باز هم خسته نمی شوم
هرگز دلزده نمی شوم
فکر کنم به خاطر این است
که به تو اعتماد دارم

ادامه شعر

هالینا پوشویاتوسکا

اگر می خواهی نگهم داری

اگر می خواهی نگهم داری دست دراز کن
ببین دارم می روم
گرمای دستت هنوز می تواند نگهم دارد
لبخند هم جذبم می کند ، شک نکن
اگر می خواهی نگهم داری اسمم را صدا بزن
مرزهای شنوایی خط هایی تیز هستند
تیز و از پرتو آفتاب باریکتر
اگر می خواهی نگهم داری شتاب کن
داد بزن وگرنه صدایت به من نمی رسد
شتاب کن ، خواهش می کنم
اگر رفته باشم چه سود از واژه های تلخت
چه سود از آنکه زمین را برنجانی
با نوشتن اسم پریده رنگم بر روی شن
اگر می خواهی نگهم داری دست دراز کن
نگاه کن که دارم می روم
نفس به نفس من بده
آنگونه که غریق را نجات می دهند
ادامه شعر

کشتار پست مدرن

جنگ به جنگ
پیش می رفتیم
کشتار پست مدرن
مرگ آنی را پس می زد
و ترس از سلاخی
سوراخ خمپاره را
ناچیز می کرد

اکولالیا | #آرزو_نوری

انور سلمان

چشمان تو وطن من است

چشمان تو وطن من است
شهرهای بسیار دارد
شهرهایش خانه های سبز
به خانه هایش کسی سرنمی زند
از پنجره هایش کسی سرک نمی کشد
درون چشمان تو وطنی آزاد است
هیچ دیکتاتوری حکومت نمی کند
مردمش آزادانه به خیابان می آیند
روی هم را می بوسند
عاشق هم می شوند
مردم چشمهای تو زندان نمی شناسند
در ساحل دریای آبی و زیبا نشسته اند
ادامه شعر

Olderposts Newerposts

کپی رایت © 2025 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×