اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

دسته بندی اشعار شعر (صفحه 139 از 202)

فدریکو گارسیا لورکا

گناه

چه دلپذیر است
اینکه گناهانمان پیدا نیستند
وگرنه مجبور بودیم
هر روز خودمان را پاک بشوییم
شاید هم می‌بایست زیر باران زندگی می‌کردیم
و باز دلپذیر و نیکوست اینکه دروغ‌هایمان
شکل‌مان را دگرگون نمی کنند
چون در این‌صورت حتی یک لحظه همدیگر را به یاد نمی‌آوردیم
خدای رحیم ، تو را به خاطر این همه مهربانی‌ات سپاس

اکولالیا | #فدریکو_گارسیا_لورکا

فدریکو گارسیا لورکا

می ترسم از تنها بودن در این ساحل

مگذار شکوه چشمان تندیس وارت
یا عطر گل سرخی شبانه
با نفست بر گونه ام می نشیند از دست بدهم
می ترسم از تنها بودن در این ساحل
چونان درختی بی بار
سوخته در حسرت گل برگ جوانی
که گرمایش بخشد
ادامه شعر

فدریکو گارسیا لورکا

واژه‌هایت در قلب من

واژه‌هایت در قلب من  
دایره‌های سطح آب را می‌مانند 
بوسه‌ات بر لبانم 
به پرنده‌ای در باد می‌ماند 
چشمان سیاهم بر روشنای اندامت 
فواره‌های جوشان در دل شب را یادآورند 
چونان ستاره ی زحل 
بر مدار تو دور دایره می‌گردم 
در رویاهایم 
بر مداری می‌چرخم 
ادامه شعر

فدریکو گارسیا لورکا

به خاطر بالهایم بر خواهم گشت

به خاطر بالهایم بر خواهم گشت
بگذار برگردم
می خواهم در سرزمین سپیده بمیرم
در دیار دیروزها
به خاطر بالهایم بر خواهم گشت
بگذار برگردم
می خواهم دور از چشم دریا
در سرزمین بی مرزی ها بمیرم

اکولالیا | #فدریکو_گارسیا_لورکا

لئو فره

با گذشت زمان، همه چیز می‌گذرد

با گذشت زمان
با گذشت زمان، همه چیز می‌گذرد
چهره را فراموش می‌کنیم و صدا را هم
قلبی که نتپد، رنج رفتن نمی‌کشد
فراتر نمی‌جوید، رها می‌کند و این‌چنین بهتر است
با گذشت زمان
با گذشت زمان همه چیز می‌گذرد
دیگری را که دوست می‌داشتیم، که زیر باران می‌جستیم
دیگری را که از یک نگاه می‌خواندیم
در میان کلمات و خطوط و زیر نقاب
پیمانی آراسته که در خواب می‌شود
با زمان، همه چیز ناپدید می‌شود

ادامه شعر

سوزان پولیس شوتز

چه بسیار از خود می پرسم

ﭼﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﭘﺮﺳﻢ 
ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﻋﺎﺷﻖِ ﻫﻢ ﺷﺪﯾﻢ 
ﻣﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ 
ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﺘﻔﺎﻭت‌ایم 
ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽها 
ﻭ ﮐﺎﺳﺘﯽﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ 
ﻧﮕﺮﺵِ ﻣﺎ ﺑﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎ 
ﺑﺎ ﻫﻢ ﺍﺧﺘﻼﻑِ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﺍﺭﺩ 
ﺷﺨﺼﯿﺖِ ﻣﺎ 
ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺳﺖ 
ﻭ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﻫﻤﻪ‌ی این‌ها 
ﻋﺸﻖِ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺭﻭﺯﺑﻪﺭﻭﺯ بیش‌تر ﻣﯽﺷﻮﺩ 
ادامه شعر

سوزان پولیس شوتز

موسیقی آهنگ قلب است

موسیقی احساسات را نوازشی می کند
که کلمات نمی توانند
موسیقی آهنگ قلب است
صدای روح است
بعضی از موسیقی ها
مرا به رویا می برند
بعضی از مو سیقی ها
به من الهام می دهند که خلق کنم
بعضی از موسیقی ها
مرا به فکر گذشته ها می اندازند
بعضی از موسیقی ها
کمکم می کنند آینده را طراحی کنم
وقتی با تو هستم
همه موسیقی ها مرا عاشق می کنند

بهتر از من

می‌دانم
با کاسه‌های گلدار چینی
پشت سرم آب نمی‌پاشی
بعد از رفتن‌ام
کم حرف نمی‌شوی
کم نمی آوری
به زودی
کسی را پیدا می­ کنی
که بهتر از من باشد
و تمام بدی­ های تو را
نادیده بگیرد

اکولالیا | #آرزو_نوری

سوزان پولیس شوتز

آنگاه که کسی در اندیشه توست

آنگاه که کسی در اندیشه توست
گفتن آسانتر است
شنیدن آسانتر است
بازی کردن آسانتر است
کار کردن آسانتر است
آنگاه که کسی در اندیشه توست
خندیدن آسانتر است

سوزان پولیس شوتز

و آن عشق تنها از آن توست

همیشه می پنداشتم
که عشقی همانند عشق ما را
تنها در رویاها می توان یافت

در گذاشته
نمی خواستم هیچ کس کاملاً مرا بشناسد
حالا
می بینم به تو چیزهایی را از خود می گویم
که مدت ها بدان ها فکر نکرده ام
چرا که می خواهم
همه چیز را درباره ی من بدانی
ادامه شعر

Olderposts Newerposts

کپی رایت © 2025 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×