اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

دسته بندی اشعار شعر (صفحه 157 از 202)

کاش دوباره به خاطرم نمی‌‌آمدی

کاش دوباره به خاطرم نمی‌‌آمدی
کاش هر کدام از ما
در همان سالها پیش مانده بودیم
کاش پس از این سالهای دور دور
تصویر هامان
از عکس‌ها بیرون نمی‌آمد
کسی‌ از گذشته‌های خوب خوب
آغوش باز نمی کرد
سرم با سینه ات آشنا نمی‌شد
کاش آن آرامش گم شده
هرگز باز نمی‌‌گشت
کاش بوسه ات
طعمی غریب و تلخ داشت
کاش ما را گریزی بود
از دوست داشتن
ادامه شعر

مسافر

تهران
همیشه مسافر است
با چمدانی در دست
از این اتوبان
به آن اتوبان
اکولالیا | #آرزو_نوری

پابلو نرودا

گاه و بی گاه فرو می شوی

گاه و بی گاه فرو می‌شوی
در چاهِ خاموشی ات
در ژرفای خشم پرغرورت
و چون بازمی گردی
نمی‌توانی حتا اندکی
از آن‌چه در آن‌جا یافته‌ای
با خود بیاوری.

عشق من ، در چاهِ بسته‌ات
چه می یابی ؟
خزه‌ی دریایی ، مانداب ، صخره ؟
با چشمانی بسته چه می بینی ؟
زخم‌ها و تلخی ها را ؟
زیبای من ، در چاهی که هستی
آن‌چه را که در بلندی ها برایت کنار گذاشته‌ام
نخواهی دید
دسته‌ای یاس شبنم‌زده را
بوسه‌ای ژرف‌تر از چاهت را.

از من وحشت نکن
واژه‌هایم را که برای آزار تو می آیند
در مشت بگیر و از پنجره رهایشان کن
آن‌ها بازمی گردند برای آزار من
بی آن‌‌که تو رهنمون‌شان شده باشی
آن‌ها سلاح را از لحظه‌ای درشت‌‌خویانه گرفته‌اند
که اینک در سینه‌ام خاموش شده‌است
اگر دهانم سر آزارت دارد
تو لبخند بزن
من چوپانی نیستم نرم‌خو ، آن‌گونه که در افسانه
اما جنگلبانی‌ام
که زمین را ، باد را و کوه را
با تو قسمت می‌کند.

دوستم داشته باش ، لبخند بزن
یاری‌ام کن تا خوب باشم
در درون من زخم برخود مزن ، سودی ندارد
با زخمی که بر من می زنی ، خود را زخمی نکن.

اکولالیا | #پابلو_نرودا
ترجمه‌ : احمد پوری

پل الوار

شب همیشه به تمامی شب نیست

شب همیشه به تمامی شب نیست
چرا که من می گویم
چرا که من می دانم
که همیشه
در اوج غم یک پنجره باز است
پنجره ای روشن
و همیشه هست،

رویاهایی که پاسبانی می دهند
آرزویی که جان می گیرد
گرسنگی که از یاد می رود
و قلبی سخاوتمند
و دستی بخشنده
دستی گشوده
و چشم هایی که می پایند
و زندگی
یک زندگی برای با هم بودن همیشه هست…

اکولالیا | #پل_الوار
ترجمه:احمد شاملو

رسول یونان

وقتی تلفن زنگ می زند

وقتی تلفن زنگ می زند
یعنی از یاد نرفته ای
حتی اگر به اشتباه شماره ات را گرفته باشند
ببین دوست من!
در این دنیا
خیلی از آدم ها هستند که
شماره شان حتی به اشتباه گرفته نمی شود

اکولالیا | #رسول_یونان

فاضل نظری

بعد یک سال بهار آمده، می بینی که؟

بعد یک سال بهار آمده، می بینی که؟
باز تکرار به بار آمده، می بینی که؟

سبزی سجده ی ما را به لبی سرخ فروخت
عقل با عشق کنار آمده، می بینی که؟

آن که عمری به کمین بود، به دام افتاده
چشم آهو به شکار آمده، می بینی که؟

حمد هم از لب سرخ تو شنیدن دارد
گل سرخی به مزار آمده، می بینی که؟

غنچه ای مژده ی پژمردن خود را آورد
بعد یک سال بهار آمده، می بینی که؟

اکولالیا | #فاضل_نظری

نزار قبانی

چهار فصل می‌چرخانمت

دوست داشتن ات را از سالی به سال دیگری جابه‌جا می کنم
انگار دانش‌آموز مشق اش را در دفتری تازه پاکنویس می کند
رسید صدای تو، عطرتو، نامه‌های تو
و شماره‌ی تلفن تو و صندوق پستی تو
می آویزمشان به کمد سال جدید
تابعیت دائمی در قلبم را به تو می دهم

تو را دوست دارم
هرگز رهایت نمی‌کنم بر برگه ی تقویم آخرین روز سال
در آغوشم می گیرمت
و در چهار فصل می‌چرخانمت

اکولالیا | #نزار_قبانی

ویسلاوا شیمبورسکا

آن یک نفر

تاریخ
تعداد مردگانش را رند می‌کند
هزار و یک نفر
تبدیل می‌شود به هزار نفر
گویی آن یک نفر
هرگز وجود نداشته است

اکولالیا | #ویسلاوا_شیمبورسکا

جبران خلیل جبران

اولین شاعر جهان

اولین شاعر جهان
حتما بسیار رنج برده است
آنگاه که تیر و کمانش را کنار گذاشت
و کوشید برای یارانش
آنچه را که هنگام غروب خورشید احساس کرده
توصیف کند

و کاملا محتمل است که این یاران
آنچه را که گفته است
به سخره گرفته باشند

اکولالیا | #جبران_خلیل_جبران

هالینا پوشویاتوسکا

با من شریک شو

با من شریک شو
در نان هر روزه ی تنهایی ام
پرکن با حضورت
دیوارهای غیاب را
مذهب کن
پنجره ی ناموجود را
دری باش
بالای همه درها
که همیشه می توان آن را
باز گذاشت …

اکولالیا | #هالینا_پوشویاتوسکا
ترجمه : علیرضا دولتشاهی ؛ ایونا نویسکا

Olderposts Newerposts

کپی رایت © 2025 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×