اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

دسته بندی اشعار شعر (صفحه 84 از 202)

امیلی دیکنسون

فرصتی برای نفرت نبود

فرصتی برای نفرت نبود
چراکه مرگ مرا باز می داشت از آن
و زندگی چندان فراخ نبود
که پایان دهم به نفرت خویش.

برای عشق ورزیدن نیز فرصتی نبود
اما از آن جا که کوششی می بایست
پنداشتم ،اندک رنجی از عشق
مرا کافی ست.
ادامه شعر

احمد شاملو

روزی که تو بیایی

روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت

روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی که دیگر درهای خانه‌شان را نمی‌بندند
قفل افسانه‌ایست
و قلب
برای زندگی بس است
ادامه شعر

مهدی اخوان ثالث

اگر باز خیال لب تو خواب نفرستد

تشنه‌ام امشب , اگر باز خیال لب تو
خواب نفرستد و از راه سرابم نبرد
کاش از عمر شبی تا به سحر چون مهتاب
شبنم زلف ترا نوشم و خوابم نبرد

روح من در گرو زمزمه‌ای شیرینست
من دگر نیستم , ای خواب برو , حلقه مزن
این سکوتی که تو را می‌طلبد نیست عمیق
وه که غافل شده‌ای از دل غوغائی من

می‌رسد نغمه‌ای از دور بگوشم , ای خواب
مکن این نغمه جادو را خاموش , مکن
زلف , چون دوش رها تا بسر دوش مکن
ای مه امروز پریشانترم از دوش مکن
ادامه شعر

امیلی دیکنسون

قلب! ما او را فراموش می کنیم

قلب! ما او را فراموش می کنیم
تو و من، امشب!
تو باید حرارتش را فراموش کنی
و من روشنایی اش را
وقتی فراموشش کردی
لطفا به من بگو
عجله کن
اگر تاخیر کنی
ممکن است باز هم به یادش بیاورم
ادامه شعر

زنی که دیگر به این خانه باز نمی‌گردد

از پشت پنجره
پیداست
مبل‌هایی که
ملافه‌ی سفید
روی‌شان کشیده شده
و
زنی که دیگر
به این خانه باز نمی‌گردد.

اکولالیا | #سارا_محمدی_اردهالی

یوسف هایال اوغلو

ما سه نفر بودیم / احمد کایا

از ساندکلاود بشنوید. (نیاز به فـیلـترشـکن دارد) 👇

«ما سه نفر بودیم» که به ترکی Biz üç kişiydik ، نام ترانه‌ای مشهور از یوسف هایال اوغلو ترانه‌سرا چپ‌گرای ترکیه است که آن را احمد کایا شاعر و خواننده و فعال مدنی و سیاسی ترکیه ای اجرا کرده است. در زیر شما می توانید ترجمه ی زیبای آن از خانم فرشته درویش وند را بخوانید.

ما سه نفر بودیم
بدر خان ، نازلی‌جان و من
سه دهان ، سه دل ، سه فشنگِ سوگند خورده
ناممان همچو بلایی بر کوه و سنگ‌ها نوشته شده بود
گناه سنگینی بر گردن،و تفنگی چلیپاوار آویخته بر سینه
انگشت بر ماشه و گوش در انتظار
پشتمان را به خاک امانت سپرده بودیم
دست‌هایمان را که از سرما می‌لرزید بر شوکران تلخ می‌مالدیم
و زیر لحافی از ستاره،به آغوش هم پناه می‌بردیم

دریا دور بود،و تنهایی غذابمان می‌داد
شب به پرتگاهی می‌مانست با صدای شغال‌های دور
که بر صورت ،نان و ترانه‌امان می‌خورد و می‌گذشت
نازلی‌جان به سینه‌اش آویشن می‌مالید
و عطر سرمست کننده‌اش در هوا می‌پیچید او را پنهانی می‌نگریستیم
دلمان به هوایش پر می‌کشید

ادامه شعر

عبدالوهاب بیاتی

در مورد خوشبختی

محمّد !
دروغ گفتند که خوشبختی
فروخته نمی‌شود
روزنامه‌ها نوشتند:
دیشب آسمان قورباغه بارید
دوست من! خوشبختی‌ات را ربودند
فریبت دادند
عذابت دادند
و تو را
در زنجیر کلمات به صلیب کشیدند
تا به جای تو بگویند: مُردم
که جایی در آسمان به تو بفروشند
آه! گریه شایسته نیست
من خجالت می‌کشم محمّد
قورباغه ها شادی‌مان را به تاراج بردند
ادامه شعر

امیلی دیکنسون

اگر در پاییز می آمدی

اگر در پاییز می آمدی،
تابستان را جارو می کردم
با نیمی خنده، نیمی ضربه،
آنچه زنان خانه‌دار با مگسی می‌کنند.

اگر تا یکسال دیگر می‌دیدمت،
ماهها را بدل به توپ‌هایی می‌کردم،
و در کشوهای جداگانه می‌گذاشتم،
تا زمانشان برسد.

اگر قرن ها تاخیر می‌کردند،
با دست می‌شمردمشان،
و آنقدر از آنها کم می‌کردم،
که انگشتانم به جزیره ون دیمنس* بیفتد.
ادامه شعر

تورگوت اویار

این اندوه آشنا

یک دست در جیب چپ
دست دیگر
در جیب راست

این اندوه برای شما نیز آشناست
بخواهید هم نمی‌توانم شرحش دهم
خوب و بد زندگی‌اش می‌کنم

اکولالیا | #تورگوت_اویار

ای پاریس بارانی

سرشاری از احساس ای پاریس بارانی
وقتی که از آرامش و از عشق می‌خوانی

در روزهایت چکه چکه می‌چکد خورشید
شب‌های تو چون تکّه‌های روز نورانی

با رقص نور و شور آدمها سرت گرم است
“ایفل” برایت صحنه را کرده چراغانی

در تو هزاران چون ونوس غرق تماشایند
سرشاری از استوره های ناب یونانی

درپیش چشم عاشقان، جاری ست رود سِن
هر آدم عاشق می شود اینجا به آسانی!
ادامه شعر

Olderposts Newerposts

کپی رایت © 2025 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×