اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

دسته بندی اشعار شاعران آمریکا (صفحه 12 از 19)

ریچارد براتیگان

اما انتظار ارزشش را داشت

انگار
سالها طول کشید
که دسته یی بوسه
از دهانش بچینم
و در گلدانی به رنگ سپید
در قلبم
بکارم
اما
انتظار
ادامه شعر

الا ویلر ویلکاکس

قلعه ای بر روی شن

عشقی که بر اساس مهر و محبّت بنا نشده باشد
چونان قلعه‌ای است بر روی شن
حتی اگر دیوارهایش مستحکم‌ترین باشند
سر به آسمان ساییده باشد
ماهرانه بنا شده باشد
با زیباترین طراحی‌ها
و درخشش مجسمه‌ها بر فراز طاقچه‌ها
و جوی‌های جاری در گوشه‌های پنهان
با این حال
با وزش بادی مخالف
ریزش بارانی غمگین
گذر روزها
دیوارها سر تسلیم فرود می‌آورند
قلعه فرو می‌پاشد
و با خاک یکسان می‌شود
ادامه شعر

الا ویلر ویلکاکس

بگذار عشق نیز چون زمان به سرعت بگذرد

زمان به سرعت در گذر است
ساعت‌ها شتابان هستند
و ما را به سوی راه‌های ناشناخته پیش می‌برند
فصل‌ها به سرعت می‌آیند و می‌روند
و تنها عشق است که می‌ماند
همه‌ی آن‌چه سال‌ها در کنارت بوده است

در زندگی تو
در زندگی من
عشق کهنه
در ابتدا چون جام عسل
و در پایان چون جام زهر
این مقدس است یا نفرین‌شده
نمی‌دانم
زمان به سرعت در گذر است
و دعاها و اشک‌های ما بیهوده است
و ناتوانیم از وسوسه‌اش به کمی تاخیر
ادامه شعر

ریچارد براتیگان

می‌خواهم ببوسمت

رک بگویم
می‌خواهم ببوسمت
چنان با محبت
که برای اولین بار
حس کنی که عشق
به سمت من
تعادلش را از دست می‌دهد

الا ویلر ویلکاکس

آن هنگام که می‌خندی ، دنیا با تو می‌خندد

آن هنگام که می‌خندی ، دنیا با تو می‌خندد
آن هنگام که اشک می‌ریزی امّا ، تنها هستی
شادی را باید در دنیای پیرِ غمگین جستجو کنی
غم‌ها امّا ، تو را خواهند یافت

آواز که می‌خوانی ، کوه‌ها همراهی‌ات می‌کنند
آه که می‌کشی امّا ، در فضا گم می‌شود
پژواک آوای شاد فراگیر می‌شود
غم‌ناک که شد امّا ، دیگر به گوش نخواهد رسید

شاد که هستی ، همه در جستجوی تواند
به هنگام غم امّا ، روی می‌گردانند و می‌روند
آنها شادی تمام و کمال تو را می‌خواهند
به غم‌ات امّا ، نیازی ندارند

شاد که هستی ، دوستان‌ات بسیارند
به هنگام غم امّا ، همه را از دست می‌دهی
کسی نیست که شراب ناب تو را نپذیرد
زهر تلخ زندگی را امّا ، باید به تنهایی بنوشی
ادامه شعر

ادگار آلن پو

آیا سراسر زندگانی تنها یک رویاست؟

بوسه بر پیشانیت می‌نهم
در این واپسین دیدار
بگذار اقرار کنم :
حق با تو بود که پنداشتی
زندگانیم رویایی بیش نیست
با این وجود گر روز یا شبی
چه در خیال ، چه در هیچ
امید رخت بربندد
پنداری که چیز کمی از دست داده‌ایم ؟
گر اینگونه باشد
سراسر زندگانی رویایی بیش نیست

در میان خروش امواج مشوش ساحل ایستاده‌ام
دانه های زرین شن در دستانم
چه حقیر
ادامه شعر

ادگار آلن پو

نمی توانم از این بهتر برایت شرح دهم

نمی توانم از این بهتر برایت شرح دهم
که احساسم چه بود
جز این که بگویم
قلب ناشناس تو انگار برای اقامتی تا همیشه به آغوش من راه یافت
چنان که قلب من نیز ، به گمانم ، به آغوش تو
و از آن دم ، من عاشقت شدم
آری
اکنون حس می کنم
که در آن عصرگاه رویاهای شیرین
چنین شد که نخستین سپیده عشق بشری
بر شب یخ آجین روحم منفجر شد
از آن هنگام نامت را ندیده ام و نشنیده ام
مگر به لرزشی بر اندامم
نیم از شعف ، نیمی از اضطراب
سال های سال ، نام تو از لبانم نگذشت
اما اکنون روحم نوشدش با عطشی دیوانه وار
تمام وجودم به جست و جو تو فریاد می زند
حتی پچ پچه ای از تو
ادامه شعر

لنگستون هیوز

عشق ستاره ای درخشان است

عشق
گوجه ای رسیده است
روییده بر درختی باشکوه
و طلسم جادویش
هرگز به تو مجال بودن نمی دهد

عشق ستاره ای درخشان است
چشمک زنان در آسمان های دوردست جنوب
و شعله های سوزانش
همواره چشم هایت را می آزارد
ادامه شعر

کارل سندبرگ

من برای تو و ماه آواز خواندم

من برای تو و ماه آواز خواندم
اما تنها ماه
آواز مرا به خاطر سپرد
من آواز خواندم
و این نغمه های بی پروا
رها از قلب و حنجره
اگر تنها در یاد ماه مانده باشند
باز هم لطف بزرگی است

جون بایز

ولی در قلب من بهاری نیست

جایی که یخ پاره ها آویزانند و شکوفه ها می رقصند
ولی در قلب من بهاری نیست
تو بهار من بودی ، تابستان من هم
بی تو ، همیشه زمستان است
گله ها به سوی شمال می روند و یاس ها می شکفند
شب ها ،یاس ها اتاق روشن از مهتاب مرا عطر آگین می کنند

تو بهار من بودی ، تابستان من هم
من به شمال می روم و تا تو را جستجو کنم
مانند پرنده ای بر بال باد ، قلب من پیش می رود
ادامه شعر

Olderposts Newerposts

کپی رایت © 2025 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×