اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

دسته بندی اشعار شاعران لهستان (صفحه 4 از 6)

آنا اشویر

پرم از عشق

پرم از عشق
مثل درختی بزرگ که از باد
مثل اسفنجی که از دریا
مثل عمری دراز که از رنج
مثل زمان که از مرگ

اکولالیا | #آنا_اشویر
ترجمه از #محمدرضا_فرزاد
از کتاب نبودنت – نشر چشمه

آنا اشویر

خز دزد

خمپاره ای
درِ مغازه ی خز فروشی را
از هم می درد.

مردی می خزد تو
یک بغل خز می قاپد
بغل می‌زند و به دو، تا جلو در
خز ها را خِرکش می‌کند.
ادامه شعر

هالینا پوشویاتوسکا

اگر می خواهی نگهم داری

اگر می خواهی نگهم داری دست دراز کن
ببین دارم می روم
گرمای دستت هنوز می تواند نگهم دارد
لبخند هم جذبم می کند ، شک نکن
اگر می خواهی نگهم داری اسمم را صدا بزن
مرزهای شنوایی خط هایی تیز هستند
تیز و از پرتو آفتاب باریکتر
اگر می خواهی نگهم داری شتاب کن
داد بزن وگرنه صدایت به من نمی رسد
شتاب کن ، خواهش می کنم
اگر رفته باشم چه سود از واژه های تلخت
چه سود از آنکه زمین را برنجانی
با نوشتن اسم پریده رنگم بر روی شن
اگر می خواهی نگهم داری دست دراز کن
نگاه کن که دارم می روم
نفس به نفس من بده
آنگونه که غریق را نجات می دهند
ادامه شعر

هالینا پوشویاتوسکا

می‌خواهم از تو بنویسم


می‌خواهم از تو بنویسم
با نامت تکیه‌گاهی بسازم
برای پرچین‌های شکسته
برای درخت گیلاس یخ‌زده؛
از لبانت
که هلال ماه را شکل می‌دهند؛
از مژگانت
که به فریب، سیاه به نظر می‌رسند؛
می‌خواهم انگشتانم را
در میان گیسوانت برقصانم؛
برآمدگی گلویت را لمس نمایم
همان جایی که با نجوایی بی‌صدا
دل از لبانت فرمان نمی‌برد؛

ادامه شعر

هالینا پوشویاتوسکا

با من شریک شو

با من شریک شو
در نان هر روزه ی تنهایی ام
پرکن با حضورت
دیوارهای غیاب را
مذهب کن
پنجره ی ناموجود را
دری باش
بالای همه درها
که همیشه می توان آن را
باز گذاشت

اکولالیا | #هالینا_پوشویاتوسکا

ویسلاوا شیمبورسکا

کسی که هیچ زمان سهم تو نخواهد شد

شهامت می خواهد
دوست داشتن کسی که
هیچ وقت
هیچ زمان
سهم تو نخواهد شد

اکولالیا | #ویسلاوا_شیمبورسکا

ویسلاوا شیمبورسکا

هیچ چیز تغییر نکرده است

هیچ چیز تغییر نکرده است
فقط تعداد آدم ها بیشتر شده است
در کنار گناه های قدیم ، گناه هایی جدید ظهور کرده است
واقعی ، موهومی ، موقتی
اما فریادی که بدن به آن پاسخ می دهد
به استناد معیار قدیم و آوای کلام
فریاد معصومیت بوده
و هست
و خواهد بود

اکولالیا | #ویسلاوا_شیمبورسکا

هالینا پوشویاتوسکا

من جولیت هستم

من جولیت هستم
بیست و سه ساله
یک بار طعم عشق را چشیده ام
مزه تلخ قهوه سیاه می داد
تپش قلبم را تند کرد
بدن زنده ام را دیوانه
حواسم را به هم ریخت
و رفت

ادامه شعر

هالینا پوشویاتوسکا

و حقیقت رنج است

دستم را دراز می‌کنم
در آرزوی لمس
به سیمی مسی بر می‌خورم
که جریان برق را در خود می‌برد
تکه‌تکه می‌بارم
مثل خاکستر
فرو می‌ریزم
ادامه شعر

هالینا پوشویاتوسکا

زندگی گویی معشوقی‌ست که می‌رود

فریاد می‌زنم
هرگاه که می‌خواهم زنده باشم
آن‌گاه که زندگی ترک می‌گویدم
به آن می‌چسبم
می‌گویم زندگی
زود است رفتن
دست گرمش در دستم
لبم کنار گوشش
نجوا می‌کنم
ادامه شعر

Olderposts Newerposts

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×