اما مسیح خم شد
و با انگشت
بر خاک نوشت
و باز خم شد
و بر خاک نوشت
مادر!
اینها چه کودکاند و سادهلوح
چه معجزهها که نشان دادهام
چه کارهای بیهوده و احمقانه که کردهام
اما تو میفهمی
و بر پسرت میبخشی
اما مسیح خم شد
و با انگشت
بر خاک نوشت
و باز خم شد
و بر خاک نوشت
مادر!
اینها چه کودکاند و سادهلوح
چه معجزهها که نشان دادهام
چه کارهای بیهوده و احمقانه که کردهام
اما تو میفهمی
و بر پسرت میبخشی
شاعر همو که شعر مینویسد
همو که شعر نمینویسد
شاعر همو که زنجیر میدرد
همو که به خود زنجیر میزند
شاعر همو که ایمان میآورد
همو که ایمان نیاورد
شاعر همو که دروغ گفته
همو که دروغش گفتند
ادامه شعر
عریان
بی دفاع
لبالب
چشم ها، بازِ باز
به گوش
ادامه شعر
کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان
طراحی توسط Anders Noren — بالا ↑