اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

صفحه 166 از 189

مهدی اخوان ثالث

شکسته شکسته نتوان گفت

شکسته شکسته نتوان گفت
ولی یقین دارم
دلم ترک خورده،
ندانم این چه داغی، داغ
بر این شکسته حک خورده
شناسم آن و نتوان گفت
که از کدام دستی
بر این غریب پیر غمگینم
چنین به شلاقی، مهیب و آتش بار
کتک، کتک، کتک خورده
ولی یقین دانم
دل درون شکسته ام ترک خورده
گلی، نه برگ گل، نازک
چگونه وز کدام دست بیرحمی
چنین چو رگباری، ز مرگ یا تگرگ آسان
ز هر دو سو چو باران تند
چکاچکا و چک خورده
ادامه شعر

سهراب سپهری

چه درونم تنهاست

ابری نیست
بادی نیست
می نشینم لب حوض
گردش ماهی ها ، روشنی ، من ، گل ، آب.
پاکی خوشه زیست
مادرم ریحان می چیند
نان و ریحان و پنیر ، آسمانی بی ابر ، اطلسی هایی تر
رستگاری نزدیک : لای گل های حیاط
نور در کاسه مس ، چه نوازش ها می ریزد
نردبان از سر دیوار بلند ، صبح را روی زمین می آرد
پشت لبخندی پنهان هر چیز
روزنی دارد دیوار زمان ، که از آن ، چهره من پیداست
چیزهایی هست ، که نمی دانم
می دانم ، سبزه ای را بکنم خواهم مرد
می روم بالا تا اوج ، من پرواز بال و پرم
راه می بینم در ظلمت ، من پرواز فانوسم
من پرواز نورم و شن
و پر از دار و درخت
پرم از راه ، از پل ، از رود ، از موج
پرم از سایه برگی در آب
چه درونم تنهاست

اکولالیا | #سهراب_سپهری

نیما یوشیج

میزبان در خانه اش تنها نشسته

پاسها از شب گذشته است.
میهمانان جای را کرده اند خالی. دیرگاهی است
میزبان در خانه اش تنها نشسته.
در نی آجین جای خود بر ساحل متروک میسوزد اجاق او
اوست مانده.اوست خسته.

مانده زندانی به لبهایش
بس فراوان حرفها اما
با نوای نای خود در این شب تاریک پیوسته
چون سراغ از هیچ زندانی نمی گیرند
میزبان در خانه اش تنها نشسته

اکولالیا | #نیما_یوشیج

شهریار

خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست

خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست
به زندگانی من فرصت جوانی نیست

من از دو روزه هستی به جان شدم بیزار
خدای شکر که این عمر جاودانی نیست

همه بگریه ابر سیه گشودم چشم
دراین افق که فروغی ز شادمانی نیست

به غصه بلکه به تدریج انتحار کنم
دریغ و درد که این انتحار آنی نیست

نه من به سیلی خود سرخ میکنم رخ و بس
به بزم ما رخی از باده ارغوانی نیست

ببین به جلد سگ پاسبان چه گرگانند
به جان خواجه که این شیوه شبانی نیست

ز بلبل چمن طبع شهریار افسوس
که از خزان گلشن شور نغمه خوانی نیست

اکولالیا | #شهریار

گروس عبدالملکیان

باد که می آید

باد که می آید
خاکِ نشسته بر صندلی بلند می شود
می چرخد در اتاق
دراز می کشد کنار زن،
فکر می کند
به روزهایی که لب داشت

اکولالیا | #گروس_عبدالملکیان

فاضل نظری

وضع ما در گردش دنیا چه فرقی می کند

وضع ما در گردش دنیا چه فرقی می کند
زندگی یا مرگ، بعد از ما چه فرقی می کند

ماهیان روی خاک و ماهیان روی آب
وقت مردن، ساحل و دریا چه فرقی می کند

سهم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست
جای ما اینجاست یا آنجا چه فرقی می کند؟

یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد
تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی می کند

هیچ کس هم صحبت تنهایی یک مرد نیست
خانه من با خیابان ها چه فرقی می کند

مثل سنگی زیر آب از خویش می پرسم مدام
ماه پایین است یا بالا چه فرقی می کند؟

فرصت امروز هم با وعده فردا گذشت
بی وفا! امروز با فردا چه فرقی می کند

اکولالیا | #فاضل_نظری

رسول یونان

نیامدنش را باور نمی کنم

نیامدنش را باور نمی کنم
غیرممکن است
او نیامده باشد
حتما، حالا
زیر باران مانده است
و ناامید و خسته
در خیابان ها قدم می زند
من به باز بودن درها مشکوکم

اکولالیا | #رسول_یونان

شمس لنگرودی

تنهایی ها عمیق اند

تنهایی ها عمیق اند
عمیق
مثل صورت مردگان
حلزون ها چقدر تنهایند
به جز آشیانه ی خود همراهی ندارند
تنهایی ها عمیق اند، آشیانه ی کوچکم!
و تو در خاموشی هایم می درخشی
در آتش و روشنی می درخشی
و من آن قدر دوستت دارم
که فراموش می کنم
زندگی
با بلعیدن زندگان است تنها که ادامه دارد

اکولالیا | #شمس_لنگرودی

احمد شاملو

دیری با من سخن به درشتی گفته‌اید

دیری با من سخن به درشتی گفته‌اید
خود آیا تابِ‌تان هست که پاسخی در خور بشنوید؟
رنج از پیچیدگی می‌برید؛
از ابهام و
هر آنچه شعر را
در نظرگاه شما
به زعم شما
به معمایی مبدل می‌کند.
اما راستی را
از آن پیش‌تر
رنجِ شما از ناتوانی خویش است
در قلمرو دریافتن؛
که این‌جای اگر از عشق سخنی می‌رود
عشقی نه از آنگونه است
کهِ‌تان به کار آید
ادامه شعر

احمد شاملو

آه اگر آزادی سرودی می‌خواند

آه اگر آزادی سرودی می‌خواند
کوچک
همچون گلوگاه پرنده‌یی،
هیچ‌کجا دیواری فروریخته بر جای نمی‌ماند.

سالیان بسیار نمی‌بایست
دریافتن را
که هر ویرانه نشانی از غیابِ انسانی‌ست
که حضورِ انسان
آبادانی‌ست.

همچون زخمی
همه عُمر
خونابه چکنده
همچون زخمی
همه عُمر
به دردی خشک تپنده،
به نعره‌یی
چشم بر جهان گشوده
به نفرتی
از خود شونده،

ادامه شعر
« شعرهای قدیمی‌تر شعرهای جدیدتر»

کپی رایت © 2025 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×