اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

نتلایج جستجو برای "رضا براهنی" (صفحه 2 از 3)

رضا براهنی

به من بگو

بمن بگو، بگو،
چگونه بشنوم صدای ریزش هزار برگ را ز شاخه ها؟
بمن بگو، بگو،
چگونه بشنوم صدای بارش ستاره را ز ابرها؟

من از درخت زاده ام
تو ای که گفتنت وزیدن نسیم هاست بر درخت‌ها
بمن بگو، بگو،
درخت را که زاده است؟

ادامه شعر

رضا براهنی

بازی تا کی

تا اینکه شبی زنش به خوابش آمد
چشمانش
مثل دو بهار سبز، تازه
تازه روییده
مثل دو بهارِ ناگهان
مثلِ
شعری که به ناگهان بگوید شاعر
و گفت:
بازی
تا کی؟
از کی
تا کی؟
کی برده که بازد در این بازی؟

ادامه شعر

رضا براهنی

خورشیدهای پشت سر مانده

خورشیدهای پشت سر مانده
گرمی ندارند
من روزهای یادهایم را به بادی سرد بسپردم

خورشیدهای پشت سر مانده
گرمی ندارند

ای کوچه های زرنگار آینه گون جهان کودکی!
کو آن برهنه پای کودک
کز خنده هایش، آینه ها، خنده آگین بود؟
کو دستهای چون پرنده های زنده؟
کو باغ های عطرآگین غمی موهوم؟

ادامه شعر

رضا براهنی

ما اشکهامان را فشاندیم

ز دهکده های جهان من
بیراهه‌ها از سینه ی متروک گورستان غم ها
با شاهراه شهرها پیوند می یابند

ما اشکهامان را فشاندیم
ما دستمال سبز و خیس خویشتن را
بر نرده‌های زنگدار این ضریح خالی از هر چیز بستیم

ادامه شعر

رضا براهنی

این چه آوازی است؟

من نمی‌دانم
پشت شیشه‌ها، زیر برگان درختان
این چه آوازی است می‌رانند عاشق‌های قایقران به سوی من؟
این چه آوازی است می‌خوانند به سوی من؟

و نمی‌دانم کنارم زیر ابر آتشین نور
کیست می‌خندد چو مستان در سکوت شب به سوی من؟
کیست می‌گرید چو مجنون در پناه عشق سوی من؟
و نمی‌دانم ز روی دیده‌ام گه رام و نآرام
کیست می‌رقصد به سوی این دل آرام، نا آرام؟

مغز من کوهی است، این آواز
جوشش یک جویبار سرد از ژرفای تاریکی است

ادامه شعر

رضا براهنی

چقدر و چند از این پرنده‌ها بغلت داری

از ساندکلاود بشنوید. (شاید نیاز به فـیلـترشـکن دارد) 👇

چقدر و چند از این پرنده‌ها بغلت داری
بپروازان همه را
من آمده‌ام
آماده‌ام
از آسمان کاغذ خالی می‌بارد
آغشته کردی آغشته مرا به خون خود
بپروازان حالا
کاشکاش آمد کلاغ‌های جهان نیستند
و آسمان می‌باراند روح تو را بر روی من
چقدر و چند ببینم و هیچ‌گاه سیر نشوم
می‌آمده‌ای انگار با غنچه‌ها از گوش‌هایت
هر چه با چشم‌هایم تو را بخورم سیر نمی‌شوم

ادامه شعر

رضا براهنی

موهای تو در تارهای حنجره‌ام گیر کرده‌اند

موهای تو در تارهای حنجره‌ام گیر کرده‌اند
از خواب می‌پرانی‌ام
حالا مرا دوباره بخوابان
در زیر آفتاب بخوابان
از دیگران جدا بخوابان
تنها بخوابان
و در کنار حفره گنجشکی بخوابان
و در بهار بخوابان.

از پشت سر بیا و،نگاهم کن
این‌جا
آری همین‌جا مرا بخوابان.

ادامه شعر

رضا براهنی

من مکیده ام ز قلب او، هزار آرزوی او

به جز دو دست من، دو چشم من، لبان من
به جز دو دست او، دو چشم او، لبان او
کس از کسان شهر را خبر نشد
که من مکیده ام ز قلب او، هزار آرزوی او
کس از کسان شهر را خبر نشد
که این درخت خشک را
من آفریده ام

کس از کسان شهر را خبر نشد
که آبشار شیشه ها فرو شکست و ریخت
و یک زن از خرابه های قلب من رمید
و مردی از خرابه های قلب او گریخت

ادامه شعر

رضا براهنی

از هوش می‌روم


معشوقِ جان، به بهار آغشتۀ منی
که موهای خیس‌ات را خدایان بر سینه‌ام می‌ریزند و مرا خواب می‌کنند
یک روزَمی که بوی شانۀ تو خواب می‌بَردم
معشوقِ جان، به بهار آغشتۀ منی تو شانه بزن
هنگامۀ منی
من دست‌های تو را با بوسه‌هایم تُک می‌زدم
من دست‌های تو را در چینه‌دانم مخفی نگاه داشته‌ام
تو در گلوی من مخفی شدی
صبحانۀ پنهانی منی وقتی که نیستی
من چشم‌های تو را هم در چینه‌دانم مخفی نگاه داشته‌ام
نَحرم کنند اگر همه می‌بینند که تو نگاه گلوگاه پنهانی منی
آواز من از سینه‌ام که بر می‌خیزد از چینه دانم قوت می‌گیرد
می‌خوانم می‌خوانم می‌خوانم تو خواندنِ منی
باران که می‌وزد سوی چشمانم باران که می‌وزد باران که می‌وزد، تو شانه بزن! باران که می…
یک لحظه من خودم را گم می‌کنم نمی‌بینمَم
اگر تو مرا نبینی من کیستم که ببینم؟ من نیستم که ببینم ، نمی‌بیننمَم

ادامه شعر

رضا براهنی

خاکستری که از تو بر روی سینه من خفته است

خاکستری که از تو بر روی سینه من خفته است
داغ است هنوز، هنوز داغ است
از کوچه ها جنازه آهویی را
بر روی دست مردان پابرهنه دعاخوانان می برند
و بچه های مدرسه تنها کمی بلندتر از
گربه های خاکی ولگرد مبهوت مانده اند
گردوی چشم رهگذران پوکیده است
با یک فشار ساده انگشتان خواهد شکست
آنگاه بن بست کور خورشید
روشنایی دنیا را خواهد بلعید
در کوچه باغهای خزانم خون می دود
می در پیاله زهر کف آلودی ست
از ریشه خاک آلوده بود
آلوده بود، آری، از ریشه خاک
لبخند حسن نیت ساقی آخر مرا خواهد فریفت
این روشن است روزی پیاله را سر می کشم
ادامه شعر

Olderposts Newerposts

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×