دریغا درهی سرسبز و گردوی پیر،
و سرودِ سرخوشِ رود
به هنگامی که ده
در دو جانب آب خنیاگر
به خواب شبانه فرو میشد
و خواهش گرم تنها
گوشها را به صداهای درون هر کلبه
نامحرم میکرد
و غیرت مردی و شرم زنانه
گفتگوهای شبانه را
به نجواهای آرام
بدل میکرد
و پرندگان شب
به انعکاسِ چهچههی خویش
جواب
میگفتند.
ادامه شعر