اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

نتلایج جستجو برای "#احمد_شاملو" (صفحه 4 از 4)

احمد شاملو

دریغا

دریغا دره‌ی سرسبز و گردوی پیر،
و سرودِ سرخوشِ رود
به هنگامی که ده
در دو جانب آب خنیاگر
به خواب شبانه فرو می‌شد

و خواهش گرم تن‌ها
گوش‌ها را به صداهای درون هر کلبه
نامحرم می‌کرد
و غیرت مردی و شرم زنانه
گفتگوهای شبانه را
به نجواهای آرام
بدل می‌کرد
و پرندگان شب
به انعکاسِ چهچهه‌ی خویش
جواب
می‌گفتند.
ادامه شعر

احمد شاملو

اکنون که زیر ستاره‌ی دور

قصدم آزار شماست
اگر اینگونه به رندی
با شما
سخن از کامیاری خویش در میان می‌گذارم،
مستی و راستی
بجز آزار شما
هوایی
در سر
ندارم!
اکنون که زیر ستاره‌ی دور
بر بامِ بلند
مرغِ تاریک است
که می‌خواند،
اکنون که جدایی گرفته سیم از سنگ و حقیقت از رؤیا،
و پناه از توفان را
بردگان فراری
حلقه بر دروازه‌ی سنگین زندان اربابان خویش
بازکوفته‌اند،
ادامه شعر

احمد شاملو

دیری با من سخن به درشتی گفته‌اید

دیری با من سخن به درشتی گفته‌اید
خود آیا تابِ‌تان هست که پاسخی در خور بشنوید؟
رنج از پیچیدگی می‌برید؛
از ابهام و
هر آنچه شعر را
در نظرگاه شما
به زعم شما
به معمایی مبدل می‌کند.
اما راستی را
از آن پیش‌تر
رنجِ شما از ناتوانی خویش است
در قلمرو دریافتن؛
که این‌جای اگر از عشق سخنی می‌رود
عشقی نه از آنگونه است
کهِ‌تان به کار آید
ادامه شعر

احمد شاملو

ما شکیبا بودیم

ما شکیبا بودیم
و این است آن کلامی که ما را به تمامی
وصف می‌تواند کرد
ما شکیبا بودیم.
به شکیبایی بشکه‌یی بر گذرگاهه نهاده؛
که نظاره می‌کند با سکوتی دردانگیز
خالی شدن سطل‌های زباله را در انباره‌ی خویش
و انباشته شدن را
از انگیزه‌های مبتذل شادی گربگان و سگان بی‌صاحب کوی،
و پوزه‌ی رهگذران را
که چون از کنارش می‌گذرند
به شتاب
در دستمال‌هایی از درون و برونِ بشکه پلشت‌تر
پنهان می‌شود
ادامه شعر

احمد شاملو

از زخم قلب «آبائی»

دختران دشت!
دختران انتظار!
دختران امید تنگ
در دشت بی کران
و آرزوهای بیکران
در خلق های تنگ
دختران آلاچیق نو
در آلاچیق هائی که صد سال
از زره جامه تان اگر بشکوفید
باد دیوانه
یال بلند اسب تمنا را
آشفته کرد خواهد …

ادامه شعر

احمد شاملو

بهار خاموش / احمد شاملو

برآن فانوس که ش دستی نیفروخت
برآن دوکی که بررف بی صدا ماند
برآن آئینه زنگار بسته
برآن گهواره که ش دستی نجنباند

برآن حلقه که کس بردر نکوبید
برآن در که ش کسی نگشود دیگر
برآن پله که بر جا مانده خاموش
کسش ننهاده دیری پای بر سرـ

ادامه شعر

احمد شاملو

ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺗﻮ / احمد شاملو

ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺗﻮ
ﺻﻮﺭﺗﮕﺮﺍﻥ
ﺑﺴﻴﺎﺭ
ﺍﺯ ﺁﻣﻴﺰﻩ ﯼ ﺑﺮﮒ ﻫﺎ
ﺁﻫﻮﺍﻥ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻧﺪ؛
ﻳﺎ ﺩﺭ ﺧﻄﻮﻁِ ﮐﻮﻫﭙﺎﻳﻪ ﻳﯽ
ﺭﻣﻪ ﻳﯽ
ﮐﻪ ﺷﺒﺎﻥ ﺍﺵ ﺩﺭ ﮐﺞ ﻭ ﮐﻮﺝِ ﺍﺑﺮ ﻭ ﺳﺘﻴﻎِ ﮐﻮﻩ
ﻧﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ؛
ﻳﺎ ﺑﻪ ﺳﻴﺮﯼ ﻭ ﺳﺎﺩﮔﯽ
ﺩﺭ ﺟﻨﮕﻞِ ﭘُﺮﻧﮕﺎﺭِ ﻣﻪ ﺁﻟﻮﺩ
ﮔﻮﺯﻧﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﺳﻨﻪ
ﮐﻪ ﻣﺎﻍ ﻣﯽ ﮐﺸﺪ.
ادامه شعر

Newerposts

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×