اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

صفحه 46 از 189

چارلز بوکوفسکی و لیندا لی
چارلز بوکوفسکی و لیندا لی

چارلز بوکوفسکی از مشهورترین نویسنده ها و شاعرهای معاصر آمریکا است و بسیاری ادعا می‌کنند که بانفوذترین و صمیمی ترینِ شاعران و نویسندگان این قرن، خود اوست. بوکوفسکی در ۱۹۲۰ از پدری سرباز آمریکایی و مادری آلمانی در آندرناخِ آلمان متولد شد. سه ساله بود که او را به لس‌آنجلس در آمریکا آوردند و پنجاه سال در همین شهر زندگی کرد. بیست و چهار ساله بود که اولین داستان کوتاه اش را منتشر کرد و در سی و پنج سالگی، نوشتن شعر را آغاز کرد. او در سن هفتاد و سه سالگی و در ۹ مارچ ۱۹۹۴ بر اثر سرطان خون در سان پِدرو در کالیفرنیا درگذشت، درست زمانی کوتاه بعد از آنکه نوشتن رمان «عامه پسند» را بود.

ادامه شعر

چارلز بوکوفسکی

جزوه ی مجانی ۲۵ صفحه ای

برای یک آبجو می‌میرم
به خاطر و
از خودِ زندگی می‌میرم
توی یک بعد از ظهر باد گرفته‌ی هالیوود
کف اتاق از رادیوی کوچولوی قرمزم
سمفونی گوش می‌کنم.

دوستی می‌گفت،
« فقط کافیه بروی گوشه‌ی پیاده رو
و دراز بیافتی
یک کسی بلندت می‌کنه
یک کسی مراقبت می‌شه. »

ادامه شعر

رضا براهنی

در پاییز

شاخه‌ها را زده اند
برگ‌ها را به زمین ریخته‌اند
و شنیدم که زنی زیر لبش می‌گفت:
« تو گنهکاری »
باد باران زده‌ی زرد خزان
« تو گنهکاری »

دل من جنگل سبزی بود
و در آن سر بهم آورده درختان بلند

ادامه شعر

نادر ابراهیمی

در درونِ مِه

آنگاه که من،
کنار پُل،
ایستاده بودم، در قلب مِه،
با چند شاخه نرگسِ مرطوب،
به انتظارِ تو،
و تو در درونِ مِه پیدا شدی،
مِه را شکافتی و پیش آمدی،
و با چشمانِ سیاهِ سیاهت دَمادم واقعی تر شدی،
تا زمانی که من واقعیتِ گلگونِ گونه‌های گُل انداخته‌ات را بوییدم،

ادامه شعر

خسرو گلسرخی

سرودهای خفته

۱
در رودهای جدایی
ایمان سبز ماست که جاری است
او می‌رود در دل مرداب‌های شهر
در راه آفتاب
خم می‌کند بلندی هر سرو سرافراز

۲
از خون من بیا بپوش ردایی
من غرق می‌شوم
در برودت دعوت
ای سرزمین من
ای خوب جاودانه‌ی برهنه
قلبت کجای زمین است
که بادهای همهمه را
اینک صدا زنم
س در حجره‌های ساکت تپیدن آن؟

ادامه شعر

مارینا تسوتایوا

دوباره، همان درد عمیق

آسمان خراش‌ها و آسمان زیرین
زمین را تنگ خاکستر گرفته است.
همان پریشانی گیج آور
بر جا مانده است در پاریس پهناور و شادمان

شامگاهان خیابان‌ها پر زرق و برقند،
واپسین درخشش خورشید فرو می‌نشیند.
و همه جا زوج‌هایی هستند،
با لبانی لرزان و چشمانی بی‌پروا.

اکنون تنهایم، خوب است بیاساید
سر کسی رویاروی شاه‌بلوطی.
درست همچنان که در مسکو، اینجا، سینه
همراه منظومه‌ی رُستاند فریاد می‌شکد.

ادامه شعر

فدریکو گارسیا لورکا

زخم و مرگ

در ساعت پنج عصر.
درست ساعت پنج عصر بود.
پسری پارچه ی سفید را آورد
در ساعت پنج عصر
سبدی آهک، از پیش آماده
در ساعت پنج عصر
باقی همه مرگ بود و تنها مرگ
در ساعت پنج عصر
باد با خود برد تکه های پنبه را هر سوی
در ساعت پنج عصر
و زنگار، بذر نیکل و بذر بلور افشاند
در ساعت پنج عصر.
اینک ستیز یوز و کبوتر
در ساعت پنج عصر.
رانی با شاخی مصیبت بار
در ساعت پنج عصر.
ناقوس های دود و زرنیخ
در ساعت پنج عصر.
کرنای سوگ و نوحه را آغاز کردند
در ساعت پنج عصر.

ادامه شعر

مارتینوس نایهوف

تنها

چشمان شب، به پنجره خیره شده است.
آن پایین، در خیابان اسب‌ها چهارنعل می‌تازند.
از اشیاء، دیگر چیزی بیش از یک نام باقی نمانده است.
و من دیگر چیزی فراتر از چهره‌ای اندوهگین نیستم.

مهتاب آواز می‌خواند، خون من بیدار است تا برقصد،
و آن‌هنگام که می‌رقصم، سایه‌ام نیز با من می‌رقصد،
سایه، سایه‌ی من، تنها همدم من،
ما می‌رقصیم ـ  ببین! من چیزی بیش از تو نیستم.

من آدمی خاموشم که خدا با او بازی می‌کند،
آنچنان که زندگی را به شکل جنون می‌بینم،
اما گاه‌گاهی همه چیز پاک و خوب است.

ادامه شعر

ناظم حکمت

میهنم را دوست دارم

بر درختانِ چناراش تاب خوردم ،
در زندان‌هایش خوابیدم
هیچ چیز نمی‌تواند احساسِ فلاکت و نکبت مرا بکاهد
جز ترانه‌ها و توتونِ مملکت‌ام

میهنم :
شیخ بدرالدین ،سینان،یونس امره و ذکریا،
گنبدهای سُربی و دودکش کارخانه‌هایش ،
جایی که من خویشتنِ خود را
حتا از خود پنهان می‌ساختم.
خنده‌ی مردم ، زیرِ سبیل‌های آویخته ،
دست آوردِ خلق ماست .

ادامه شعر

ترانه‌ها

قهرمان طبقه کارگر / Working Class Hero

ترجمه ترانه Working Class Hero

	

همینکه به دنیا آمدی با محروم کردنت از تموم فرصت‌ها
کاری می‌کنند که احساس حقارت کنی
دردت را چنان بزرگ می‌کنند که دیگر نتونی چیزی را
احساس کنی.

باید قهرمان طبقه کارگر بود
این اون چیزیه که باید شد

تو خونه آزارت می‌دهند
و تو مدرسه میفتن به جونت
اگه باهوش و تیز باشی ازت متنفر می‌شن
از احمق‌ها هم که بدشون میاد
و تو تا به تمامی خُل مزاج نشی
نمی‌تونی از قواعدشون پیروی کنی.

ادامه شعر
« شعرهای قدیمی‌تر شعرهای جدیدتر»

کپی رایت © 2025 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×