اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

صفحه 90 از 189

واهه آرمن

ناگهان تو را به یادم آورد

دیروز در خیابان
زنی که چشمانش هیچ شباهتی به چشمان تو نداشت
لبخند زد به من
آهسته نزدیک شد
و با صدایی که هیچ شباهتی به صدای تو نداشت
صمیمانه پرسید :
ما یک دیگر را کجا دیده‌ایم ؟
در آن قصه‌ی ناتمام نبود ؟
ادامه شعر

واهه آرمن

هر دو گم شدیم

از همان آغاز
راه ما کمی از هم جدا بود
تو مثل یک شاعر
عاشق بودی
و من مثل یک عاشق
شعر می سرودم
هر دو گم شدیم
من در پایان یک رویا
تو در یک شعر بی پایان

اکولالیا | #واهه_آرمن

اسوالد متشالی

کبوتران پارک اوپن هایمر

در شگفتم
از چه کبوترهای پارک اوپن هایمر
هرگز محبوس یا متهم نمی‌شوند
به خاطر اعمالی
که غیرمجاز و خصوصی
مرتکب می‌شوند
در آنجا
هر روز می‌بینم
که پرنده‌های گستاخ
بر نیمکت‌هایی که «تنها برای سفید»هاست
با وجود قدغن بودن
می‌نشینند
آیا آنان حقوق ویژه را نمی‌شناسند؟
پلیسی سفیدپوست از آنجا می‌گذرد
با یونیفرم کامل و مسلح
ادامه شعر

دنیس بروتوس

در زندان

در زندان
ابرها معنی می‌یابند
همچنان که پرندگان

با پاره‌ای خرد از آسمان
بریده شده با دیوارها
جدا شده با خصومتی سرد
منگنه شده
به دست سرکرده ناانسان
فقط روح برمی‌آید
اگر که بتواند

آنجا امیدی
به دیدن ستارگان نیست
لامپ‌ها و چراغ‌های قوی
آنها را فرو می‌کُشند
ادامه شعر

ایلوا ماکی

آفریقا مادر ما

آفریقا،
مادر ما:
نا شکیبا
اما
مردد
چونان رودی
که به دریا می‌ریزد

آفریقا،
مادر بینوای ما
بیمار رو در مرگ،
ولی مصمم
آزادی را
به کودکانت
هدیه می‌کنی
آفریقا
در آغوش تو
دیری‌ست
کودکانمان را
تابی نیست
آفریقا
بر زانوی تو
دیری‌ست
کودکان
بازی نمی‌کنند
ادامه شعر

اورهان ولی

به سوی آزادی

قبل از طلوع خورشید
دریا که هنوز سفیدِ سفید است،
به راه خواهی افتاد.
شهوتِ گرفتن پارو در کف دست‌هایت،
سعادت انجام دادن کاری در آن
خواهی رفت،
در تلاطم تورهای ماهیگیری خواهی رفت.
از رو به رو ماهی‌ها به راهت خواهند آمد؛
شاد خواهی شد.
تورها را که تکان بدهی
دریا را، پولک پولک به دست خواهی گرفت؛
زمانی که در گورستان‌های سنگلاخ‌هایشان،
روح مرغان دریایی سکوت می‌کند،
ناگهان،
ادامه شعر

ربکا ندیوزی

سنگ گران

سنگ، ستاره تابان
سنگ زیبا و گران
تو پنهانی
بر زمین گرانقدر
سنگ بی‌بدیل، نامکشوف
در میان گنجینه‌های جهان
هیچ کست از جا نمی‌تواند کند

سنگ زیبای تابان
می‌درخشی
در گرد و غبار بیابان
انگار که در دریای خروشان
جایی به دید نمی‌آیی
دریا بر سرت گذشته‌ست
ریگ بیابان بر تو غلتیده‌ست
سخت گرانی
هیچ کست از جا نمی‌تواند کند.
ادامه شعر

ایلهان برک

در نهایت دلتنگی

همیشه کسانی هستند
که در نهایت دلتنگی
نمی‌توانیم آنها را در آغوش بگیریم
بدترین اتفاق شاید همین باشد

اکولالیا | #ایلهان_برک

رسول یونان

دلم برای تو تنگ شده است

دلم برای تو تنگ شده است
اما نمی دانم چه کار کنم
مثل پرنده ای لالم
که می خواهد آواز بخواند و نمی تواند!

به هوای دیدنت
در قاب پنجره ها قد می کشم
نیستی
فرو می ریزم
مثل فواره ای بر سر خودم
زیر آوار خودم می مانم در گوشه ی اتاق

ای انار ترک خورده بر فراز درخت
من دستی کوتاهم
من پرنده ای بی بالم
ای آسمان دور دست!
ادامه شعر

اورهان ولی

چشم به راه توام

چشم به راه توام
در چنان هوایی بیا
که دست کشیدن از تو غیر ممکن باشد.

اکولالیا | #اورهان_ولی
ترجمه از #مجتبی_نهانی
از کتاب ترانه‌ی پشت بام‌ها و دودکش‌‌ها

« شعرهای قدیمی‌تر شعرهای جدیدتر»

کپی رایت © 2025 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×