اینک موج سنگین گذر زمان است که در من میگذرد
اینک موج سنگین زمان است که چون جوبار آهن در من میگذرد
اینک موج سنگین زمان است که چو نان دریائی از پولاد و سنگ در من میگذرد
در گذرگاه نسیم سرودی دیگرگونه آغاز کردهام
در گذرگاه باران سرودی دیگرگونه آغاز کردهام
در گذرگاه سایه سرودی دیگرگونه آغاز کردهام
نیلوفر و باران در تو بود
خنجر و فریادی در من
فواره و رؤیا در تو بود
تالاب و سیاهی در من
در گذرگاهت سرودی دگر گونه آغاز کردم
من برگ را سرودی کردم
سر سبز تر ز بیشه
من موج را سرودی کردم
پرنبض تر ز انسان
من عشق را سرودی کردم
پر طبل تر زمرگ
سر سبز تر ز جنگل
من برگ را سرودی کردم
پرتپش تر از دل دریا
من موج را سرودی کردم
پر طبل تر از حیات
من مرگ را
سرودی کردم
اکولالیا | #احمد_شاملو
از دفتر آیدا در آینه