هان تا ابد به چشم دل میتوانم ببینم:
اختران، در لاجوردی بی کران سپهر پیدا و نا پیدا می شوند،
مردمان ناخرسند رنگ رخ باخته در جامه های رنگین شق و رقشان،
با همه ی رخساره های چروکیدهی شان که چونان خرسنگهای باران خورده است،
و دیدگان همگی شان وامانده و به امید دوباره پیدا کردن چیزیاند.
گیتی،سوگند به غوغای جولجوتای ناخرسند…
این آیین رمزین مهارناشدنیی است، بر زمین ددمنش.