اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

دسته بندی اشعار شعر (صفحه 100 از 202)

هوشنگ ابتهاج

خانه دلتنگ غروبی خفه بود


خانه دلتنگ غروبی خفه بود
مثل امروز که تنگ است دلم
پدرم گفت چراغ
و شب از شب پُر شد
من به خود گفتم
یک روز گذشت
مادرم آه کشید
زود برخواهد گشت

ابری آهسته به چشمم لغزید
و سپس خوابم برد
که گمان داشت که هست این همه درد
در کمین دل آن کودک خرد؟
آری آن روز چو می رفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمی دانستم معنی هرگز را
تو چرا بازنگشتی دیگر؟

ادامه شعر

رضا براهنی

من مکیده ام ز قلب او، هزار آرزوی او

به جز دو دست من، دو چشم من، لبان من
به جز دو دست او، دو چشم او، لبان او
کس از کسان شهر را خبر نشد
که من مکیده ام ز قلب او، هزار آرزوی او
کس از کسان شهر را خبر نشد
که این درخت خشک را
من آفریده ام

کس از کسان شهر را خبر نشد
که آبشار شیشه ها فرو شکست و ریخت
و یک زن از خرابه های قلب من رمید
و مردی از خرابه های قلب او گریخت

ادامه شعر

احمدرضا احمدی

شهری فریاد می زند

شهری فریاد می‌زند:
آری
کبوتری تنها
به کنار برج کهنه می‌رسد
می‌گوید:
نه.
بهار، از تنهایی، زبانی دیگر دارد
گل ساعت
مرگ روزها و اطلسی ها را
می‌گوید
این آواز را چگونه به شهر رسانیم؟
که آواز
در پشت دروازه‌های گمان
خواهد مرد
ادامه شعر

ژاک پره‌ ور

برای تو ای یار

رفتم راسته‏‌ى پرنده‌فروش‌‏ها و
پرنده‏‌هایى خریدم
براى تو اى یار

رفتم راسته‌‏ى گل‌فروش‌‏ها و
گل‏‌هایى خریدم
براى تو اى یار

رفتم راسته‌‏ى آهنگرها و
زنجیرهایى خریدم
زنجیرهاى سنگینى براى تو اى یار
ادامه شعر

رضا براهنی

از هوش می‌روم


معشوقِ جان، به بهار آغشتۀ منی
که موهای خیس‌ات را خدایان بر سینه‌ام می‌ریزند و مرا خواب می‌کنند
یک روزَمی که بوی شانۀ تو خواب می‌بَردم
معشوقِ جان، به بهار آغشتۀ منی تو شانه بزن
هنگامۀ منی
من دست‌های تو را با بوسه‌هایم تُک می‌زدم
من دست‌های تو را در چینه‌دانم مخفی نگاه داشته‌ام
تو در گلوی من مخفی شدی
صبحانۀ پنهانی منی وقتی که نیستی
من چشم‌های تو را هم در چینه‌دانم مخفی نگاه داشته‌ام
نَحرم کنند اگر همه می‌بینند که تو نگاه گلوگاه پنهانی منی
آواز من از سینه‌ام که بر می‌خیزد از چینه دانم قوت می‌گیرد
می‌خوانم می‌خوانم می‌خوانم تو خواندنِ منی
باران که می‌وزد سوی چشمانم باران که می‌وزد باران که می‌وزد، تو شانه بزن! باران که می…
یک لحظه من خودم را گم می‌کنم نمی‌بینمَم
اگر تو مرا نبینی من کیستم که ببینم؟ من نیستم که ببینم ، نمی‌بیننمَم

ادامه شعر

اوزدمیر آصف

دیگر همانند گذشته دلتنگ ات نمی شوم

دیگر همانند گذشته دلتنگ ات نمی شوم
حتی دیگر گاه به گاه گریه هم نمی کنم
در تمام جملاتی که نام تو در آنها جاری ست ، چشمانم پُر نمی شود
تقویم روزهای نیامدنت را هم دور انداخته ام
کمی خسته ام ، کمی شکسته
کمی هم نبودنت مرا تیره کرده است
اینکه چطور دوباره خوب خواهم شد را هنوز یاد نگرفته ام
تنها خوبم هایی روی زبانم چسبانده ام
مضطربم
فراموش کردن تو علیرغم اینکه میلیونها بار به حافظه ام سر می زنم
و نمی توانم چهره ات را به خاطر بیاورم ، من را می ترساند
ادامه شعر

توماس ترانسترومر

این زوج در انتظار بی‌قرارشان

چراغ را خاموش می کنند
و حباب سپیدش لحظه ای سوسو می‌زند
پیش ازآنکه چون قرصی در لیوان ِ تاریکی حل شود
بعد پرواز می‌کنند
دیوارهای هتل به تاریکی ِآسمان پرتاب می‌شوند .
جزرو مد عشق فرونشسته و می‌خوابند
اما پنهان‌ترین فکرهایشان همدیگر را می‌یابند
مثل دو رنگ که روی برگی خیس
درنقاشی کودک دبستانی
به هم می‌رسند و با هم یکی می‌شوند.
تاریک و ساکت است
ادامه شعر

غاده السمان

هنگامی که تو را به یاد می‌آورم

شهادت می‌دهم به مرغان سپید بال
هنگامی که تو را به یاد می‌آورم
و از تو می‌نویسم
قلم در دستم شاخه گلی سرخ می‌شود

نامت را که می‌نویسم
ورق‌های زیر دستم غافل‌گیرم می‌کنند
آب دریا از آن می‌جوشد
و مرغان سپید بال بر فراز آن پرواز می‌کنند

هنگامی ‌که از تو می‌نویسم مداد پاک کن‌ا‌م آتش می‌گیرد
پیاپی باران بر میزم می‌بارد
و بر سبد کاغذهای دور ریخته‌ام
گل‌های بهاری می‌رویند
و از آن پروانه‌های رنگارنگ و گنجشگکان پر می‌گیرند
ادامه شعر

مارگوت بیکل

نقطه اوج فصل آخر زندگی

تا آن هنگام که فصل آخر
در کتاب زندگی انسانی نوشته نشده
هر صفحه و هر تجربه ای مهیج است
همه چیز گشوده است و قابل تغییر
کسی که تنها
به فصل های قدیمی و ورق خورده ی کتاب بیاندیشد
نقطه اوج فصل آخر زندگی را
از دست می دهد .

احمد شاملو

شبانه / احمد شاملو

برای شنیدن نسخه صوتی فیلترشکن نیاز است

میان خورشیدهای همیشه 
زیبایی تو 
لنگری‌ست ــ 
خورشیدی که 
از سپیده‌دم همه ستارگان 
بی‌نیازم می‌کند. 

نگاهت 
شکست ستمگری‌ست ــ 
نگاهی که عریانی روح مرا 
از مهر 
جامه‌یی کرد 
بدانسان که کنونم 
شب بی‌روزن هرگز 
چنان نماید که کنایتی طنزآلود بوده است. 
ادامه شعر

Olderposts Newerposts

کپی رایت © 2025 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×