اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

دسته بندی اشعار شعر (صفحه 193 از 202)

احمد شاملو

مرگ واراطان / احمد شاملو

« وارطان! بهار خنده زد و ارغوان شکفت.
در خانه، زیر پنجره گل داد یاس پیر،
دست از گمان بدار!
بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار…»
وارطان سخن نگفت،
سرافراز
دندان خشم بر جگرِ خسته بست و رفت
ادامه شعر

احمد شاملو

هرگز از مرگ نهراسیده ام / شاملو

هرگز از مرگ نهراسیده ام
اگر چه دستانش از ابتذال، شکننده تر بود.
هراس من – باری – همه از مردن در سرزمینی است
که مزد گورکن
از آزادی آدمی
افزون تر باشد
ادامه شعر

فروغ فرخزاد

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

و این منم
زنی تنها
در آستانه فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلودهٔ زمین
و یأس ساده و غمناک آسمان
و ناتوانی این دستهای سیمانی
زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
ساعت چهار بار نواخت
امروز روز اول دی ماه است
من راز فصل‌ها را می‌دانم
و حرف لحظه‌ها را می‌فهمم
نجات دهنده در گور خفته است
و خاک، خاک پذیرنده
اشارتیست به آرامش
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
ادامه شعر

عباس معروفی

نوازش تنت با من

نوازش تنت با من!
همه جا را شیار میکنم
با سرانگشت
خسته و امیدوار
مینشینم بر سنگی که منم
دستی برای پرندگان تکان میدهم
و به احترام تو
کلاه از سر برمیدارم.
چقدر تنهایی کنار زمین
یاد تو میافتم
عشق من!

اکولالیا | #عباس_معروفی

ناظم حکمت

دریای خزر / ناظم حکمت

از افق ها تا افق ها
لشکر لشکر ، موج های کف آلود بنفش،
جاری
زبان بادها را حرف میزند، پهنه ی خزر
حرف می زند و موج میخورد
وای بر من، شیطان!
چه کسی گفت
خزر به یک آبگیر مرده می ماند
ادامه شعر

نزار قبانی

می خواهم نامه ای برایت بنویسم

می خواهم نامه‌ای برایت بنویسم 
که به هیچ نامه‌ای دیگری شبیه نباشد 
و زبانی نو برای تو بیافرینم 
زبانی هم تراز اندامت 
و گستره ی عشقم!
می‌خواهم از برگ‌های لغت نامه بیرون بیایم 
و از دهانم اجازه ی سفر بگیرم! 
خسته ام از چرخاندن زبان در این دهان 
دهانی دیگر می‌خواهم 
که بتواند به درخت گیلاس 
یا چوب کبریتی بدل شود! 
دهانی که کلمات از آن بیرون بریزند، 
مانند پریان دریایی از امواج دریا 
و کبوتران 
از کلاه شعبده باز! 

ادامه شعر

یغما گلرویی

می آمیزم سیاهی شب را

می آمیزم سیاهی شب را
با سفیدی روز
که خود عصاره ی رنگین کمان است
تا خاکستری را بر گزینم
برای ترسیم آسمان سرزمین خویش
ادامه شعر

در سال ۱۹۰۲ زاده شدم
هرگز دوباره به زادگاه ام خود باز نگشتم
عقب گرد را دوست ندارم
با سه سالگی در آلِپُو (شهری در سوریه) نزد نوه ی پاشا* بودم
با نوزده سالگی دانشجو بودم در دانشگاه کمونیستی مسکو
با چهل و نه سالگی دوباره در مسکو، بعنوان مهمان در حزب کمیته ی مرکزی
و از چهارده سالگی ام شاعری می کنم.
عده ای گیاهان را می شناسند ،
ادامه شعر

فروغ فرخزاد

دلم برای باغچه میسوزد / فروغ فرخزاد

کسی به فکر گل ها نیست
کسی به فکر ماهی ها نیست
کسی نمی خواهد
باورکند که باغچه دارد می میرد
که قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است
که ذهن باغچه دارد آرام آرام
از خاطرات سبز تهی می شود
و حس باغچه انگار
چیزی مجرّدست که در انزوای باغچه پوسیده ست.

حیاط خانۀ ما تنهاست
حیاط خانۀ ما
در انتظار بارش یک ابر ناشناس
خمیازه می کشد
و حوضِ خانۀ ما خالی است.
ستاره های کوچک بی تجربه
از ارتفاع درختان به خاک می افتند
و از میان پنجره های پریده رنگ خانۀ ماهی ها
شبها صدای سرفه می آید.
حیاط خانۀ ما تنهاست.
ادامه شعر

احمد شاملو

بهار خاموش / احمد شاملو

برآن فانوس که ش دستی نیفروخت
برآن دوکی که بررف بی صدا ماند
برآن آئینه زنگار بسته
برآن گهواره که ش دستی نجنباند

برآن حلقه که کس بردر نکوبید
برآن در که ش کسی نگشود دیگر
برآن پله که بر جا مانده خاموش
کسش ننهاده دیری پای بر سرـ

ادامه شعر

Olderposts Newerposts

کپی رایت © 2025 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×