اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

دسته بندی اشعار شعر (صفحه 202 از 202)

فاضل نظری

گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست

گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
دل بکَن آینه اینقدر تماشایی نیست

حاصل خیره در آینه شدن ها آیا
دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟

بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را
قایقت را بشکن، روح تو دریایی نیست

آه در آینه، تنها کِدرت خواهد کرد
آه دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست

آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست

خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست

اکولالیا | فاضل نظری

هرکس نداند، من خوب می دانم

هرکس نداند
من خوب می دانم
که خورشید
در گوشِ گل های سرخ باغچه
چه می گوید
که اینگونه گونه سرخ می کنند…
من سال هاست صورتم را
با دوستت دارم های تو
سرخ نگه می دارم…

اکولالیا | #رویا_فخاریان

برتولت برشت

آنچه را که دل می بندی

آنچه را که دل می بندی
پُر جدی نگیر.
گفته است که بی تو قادر به زندگی نخواهد بود
حساب این را هم بکن
که اگر روزی او را دوباره دیدی
اصلاً تو را خواهد شناخت؟
پس در حق من لطفی کن
و زیادی دوست ام نداشته باش.
از آخرین باری که دوست داشته شده ام
در گذر زمان
آنچه نصیب ام نشد
ذره ای دوستی بود

حسین منزوی

بی هیچ نام می آیی

بی هیچ نام
می آیی
اما تمام نام های جهان باتوست
وقت غروب نامت
دلتنگی ست
وقتی شبانه چون روحی عریان می آیی
نام تو وسوسه است
زیر درخت سیب نامت
حواست
و چون به ناگزیر
با اولین نفس که سحر می زند
می گریزی
نام گریزناکت
رویاست…

اکولالیا | #حسین_منزوی

زانیار برور

چیزی میان ما تغییر نخواهد کرد

درست مثل آن که
جنازه ی کارگران معدن را
از خاک بیرون بکشی
تا دوباره به خاک بسپاری!
چیزی میان ما تغییر نخواهد کرد…
اما اصرار دارم که بدانی
“دوستت دارم…”

سیلویا پلات

گاهی اوقات مجبوریم بپذیریم

گاهی اوقات
مجبوریم بپذیریم که
بعضی آدمها
فقط می توانند در قلبمان بمانند
نه در زندگیمان

فدریکو گارسیا لورکا

دریا خندید در دور دست

دریا خندید در دور دست
دندانهایش کف و لبهایش آسمان
– تو چه می فروشی دختر غمگین سینه عریان؟
– من آب دریاها را می فروشم آقا!
– پسر سیاه قاطی خونت چه داری؟
– آب دریاها را دارم آقا!
– این اشکهای شور از کجا می آید مادر؟
– آب دریاها را من گریه می کنم آقا!
دل من و این تلخی بی نهایت
سرچشمه اش کجاست؟
آب دریاها سخت تلخ است آقا!
دریا خندید در دور دست
دندانهایش کف و لبهایش آسمان

ترجمه از احمد شاملو

ترانه‌ی آب دریا: فدریکو گارسیا لورکا

	

خسرو گلسرخی

تو رفتی شهر در تو سوخت

تو رفتی
شهر در تو سوخت
باغ در تو سوخت
اما دو دست جوانت
بشارت فردا،
هر سال سبز می شود
و با شاخه های زمزمه گر در تمام خاک
گل می دهد
گلی به سرخی خون

Newerposts

کپی رایت © 2025 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×