اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

دسته بندی اشعار شاعران آمریکا (صفحه 16 از 19)

باب دیلن

باید اما به یکی خدمت کنی

شاید سفیر باشی‌، تو انگلیس‌، تو فرانسه‌،
شاید بخوای قمار کنی‌، شاید بخوای برقصی
شاید قهرمان بوکس سنگین وزن جهان باشی
شاید همه بشناسنت و یه گردن‌بند مروارید داشته باشی
اما باید به‌ یکی‌ خدمت‌ کنی‌ آره
باید به یکی خدمت کنی‌
می‌خواد خدا باشه، یا شیطون
باید اما به یکی خدمت کنی

ممکنه‌ معتاد راک‌اندرول‌ باشی و رو استیجا بالا و پایین بپری
ممکنه تو مواد بلولی و زنا گرفتارت باشن،
ممکنه تاجر باشی، یا یه دزد سطح بالا،
ممکنه‌ دکتر صدات‌ کنن‌، یا رییس
اما باید به‌ یکی‌ خدمت‌ کنی‌ آره
باید به یکی خدمت کنی‌
می‌خواد خدا باشه، یا شیطون
باید اما به یکی خدمت کنی
ادامه شعر

شل سیلور استاین

تو هرگز دوستم نداشتی

اولین بار
که بخواهم بگویم دوستت دارم، خیلی سخت است
تب می‌کنم، عرق می‌کنم، می‌لرزم جان می‌دهم
هزار بار
می‌میرم و زنده می‌شوم پیش چشمهای تو
تا بگویم دوستت دارم
اولین بار
که بخواهم بگویم دوستت دارم، خیلی سخت است
امّا
آخرین بار آن از همیشه سخت‌تر است
و امروز می‌خواهم برای آخرین بار بگویم دوستت دارم
و بعد راهم را بگیرم و بروم
چون تازه فهمیدم
تو هرگز دوستم نداشتی

اکولالیا | #شل_سیلور_استاین

شل سیلور استاین

من هم همینطور

پسربچه گفت:
بعضی وقت‌ها قاشق از دستم می‌افته
پیرمرد گفت:
من هم همینطور
پسربچه زیر لب گفت:
من شلوارم خیس می‌کنم
پیرمرد خندید
من هم همینطور
پسربچه گفت:
من خیلی گریه می‌کنم
پیرمرد سر تکان داد
من هم همینطور
پسر بچه گفت:
بدتر از همه، آدم بزرگ‌ها به من توجه نمی‌کنن
این را گفت و گرمای دست چروک خورده پیر را حس کرد
پیرمرد گفت:
می‌فهمم

اکولالیا | #شل_سیلور_استاین

ان سکستون

به شما ربطی ندارد

از این بالا
از این آشیانه کلاغ
می بینم
تجمع گروهی اندک را
همشهریان من
جمع نشوید
اینجا خبری نیست
نمایشی در کار نیست
من مشغول مردن ام هستم
خبری جز این سه سر خمیده نیست
آن پایین
سربازها می خندند
چون سربازان همه قرن ها
خبری نیست
ادامه شعر

شل سیلور استاین

آخه‌ من زشت‌ترین مرد تموم‌ شهرم‌

همیشه‌ مردای‌ خوش‌تیپ‌، دخترای‌ خوشگل‌ گیر میارن‌
مردای‌ با کلّه‌ و زبون‌دارم‌ بی‌کار نمی‌مونن‌
امّا من‌ همون‌ یه‌ باری‌ام‌ که‌ بختم‌ وا شد
طرف‌ از رو دلسوزی‌ راضی‌ شد
آخه‌ من‌ زشت‌ترین‌ مرد تموم‌ شهرم‌

با ماشین‌ گرونم‌ تو میدونا چرخ‌ می‌زنم‌،
سیگارام‌ با یه‌ صد دلاری‌ روشن‌ می‌کنم‌،
امّا هنوز… می‌فهمی‌ که‌؟ می‌فهمی‌ چی‌ می‌خوام‌ بگم‌؟
واسه‌ زشت‌ترین‌ مرد شهر اوضاع‌ عوض‌ نمی‌شه‌

در خونه‌م‌ یه‌ یادداشت‌ دیدم‌ که‌ روش‌ نوشته‌ بود:
این‌ بچّه‌ی‌ خوشگل‌ یازده‌ پوند وزنشه‌
ورش‌ دار بزرگش‌ کن‌،
ولی‌ نذار چشمش‌ به‌ صورتت‌ بی‌افته‌
ادامه شعر

شل سیلور استاین

به‌ برگشتن‌ فکر می‌کنم‌

آخرین‌ روزی‌ که‌ تو این‌ شهر لجن‌ از خواب‌ پامی‌شم‌
پی‌ خورشید می‌گردم‌
آسمون‌خراشا آسمون‌ِ این‌ خراب‌ شده‌ ر گرفتن‌!
آخرین‌ روزی‌ که‌ صورتم‌ تو این‌ آب‌ لجن‌ می‌شورم‌
ریش‌ کسی‌ می‌زنم‌ که‌ دیگه‌ نمی‌شناسمش‌
تو راه‌رو موشا جولون‌ می‌دن‌
دماغم‌ بهم‌ می‌گه‌ آشغالا دارن‌ تو کوچه‌ می‌گندن‌
از طبقه‌ی‌ پایین‌ صدای‌ زرزره‌ بچّه‌ میاد!
آخرین‌ روزی‌ که‌ این‌ صدا به‌ گوشم‌ می‌خوره‌
من‌ برمی‌گردم‌ شهر خودمون‌
آخرین‌ روزی‌ که‌ تو این‌ هوای‌ سربی‌ نفس‌ می‌کشم‌
از ترافیک‌ ذلّه‌ می‌شم‌
دنیا رُ خاکستری‌ می‌بینم‌
آخرین‌ روزی‌ که‌ قهوه‌م‌ وایستاده‌ می‌خورم‌
به‌ آدمای‌ غریبه‌یی‌ که‌ دارن‌ می‌رن‌ سر کار
لبخند می‌زنم‌
این‌ شهر لعنتی‌ هیچّی‌ بهم‌ نداده‌!
خسته‌ام‌
ادامه شعر

شل سیلور استاین

دوباره‌ شروع‌ کن‌

تنهایی‌؟
خب‌ بپر برو سراغ‌ تلفن‌
حالا به‌ چن‌تا شماره‌ فکر کن‌،
از یک‌ تا نه‌!
خوبه‌!
حالا یکی‌ یکی‌ اون‌ شماره‌ها رُ بگیر
تو داری‌ به‌ یکی‌ زنگ‌ می‌زنی‌
صبر کن‌ طرف‌ گوشی‌ برداره‌،
بعدش‌
زود گوشی‌ بذار سر جاش‌
چند دقیقه‌ بشین‌
یه‌ لب‌خند بزن‌
دوباره‌ شروع‌ کن‌

اکولالیا | #شل_سیلور_استاین

ریچارد براتیگان

همه ی دختران باید شعری داشته باشند

همه ی دختران باید
شعری داشته باشند، که برای آنان نوشته شده باشد
حتـا اگر لازم باشد برای این کار
آسمان به زمین بیاید

لنگستون هیوز

خداحافظ مسیح

گوش بده مسیح
تو روزای خودت خیلی خوب بودی، به گمونم –
ولی دیگه دورت سر اومده
…اونا بردنت بالا بالاها، یه قصه بزرگ ازت ساختن
که بهش میگن انجیل
اون دیگه الان مرده،
پاپ ها و کشیشا
از اون خروار خروار پول به جیب زدن
اونا تو رو گرون فروختن

به پادشاها، ژنرالا، دزدا، آدم کشا –
به تزار و قزاقاش
به کلیسای راکفلر
به روزنامه عصر یه شنبه
تو دیگه به هیچ دردی نمی خوری
گرو دستشون شدی
تا تسلیمت کنن و نوکریشونو بکنی
ادامه شعر

شل سیلور استاین

واسه‌ چی‌ می‌خوای‌ از پیشم‌ بری‌؟

یه‌ هیزم‌ دیگه‌ بذار تو بخاری‌!
نیمرو دُرُس‌ کن‌ُ لوبیا!
برو پنچری‌ِ ماشین‌ُ بگیر!
جورابام‌ُ بشورُ لباسام‌ُ وصله‌ کن‌
اجازه‌ داری‌ پیپم‌ُ پر کنی‌!
بگرد ببین‌ دمپاییام‌ کجاس‌!
قهوه‌ برام‌ دم‌ کن‌!
یه‌ هیزم‌ دیگه‌ بذار تو بخاری‌
بعد بیا بشین‌ این‌جا و برام‌ بگو
واسه‌ چی‌ می‌خوای‌ از پیشم‌ بری‌؟

دِ مگه‌ بهت‌ نگفتم‌ ماشین‌ دُرُس‌ بشور؟
بپا! داری‌ چاق‌ می‌شی‌!
مگه‌ نگفتم‌ آخرش‌ یه‌ روز می‌برمت‌ ماهی‌گیری‌؟
هیچ‌ مردی‌ قد من‌ نمی‌تونه‌ یه‌ زن‌ُ دوس‌ داشته‌ باشه‌
مگه‌ من‌ هوای‌ خواهر کوچیکت‌ُ ندارم‌؟
مگه‌ هر شب‌ با ماشین‌ نمی‌برمش‌ گردش‌؟
بیا پیش‌ پام‌ بشین‌!
وقتی‌ خوش‌اخلاقی‌ بیش‌تر دوست‌ دارم‌
خوب‌ نیس‌ زنا دعوا کنن‌
پس‌ دیگه‌ دَس‌ دَس‌ نکن‌

یه‌ هیزم‌ دیگه‌ بذار تو بخاری‌
نیمرو دُرُس‌ کن‌ُ لوبیا
برو پنچری‌ی‌ِ ماشین‌ُ بگیر
جورابام‌ُ بشورُ لباسام‌ُ وصله‌ کن‌
اجازه‌ داری‌ پیپم‌ُ پر کنی‌
بگرد ببین‌ دمپاییام‌ کجاس‌
قهوه‌ برام‌ دم‌ کن‌
یه‌ هیزم‌ دیگه‌ بذار تو بخاری‌،
بعد بیا بشین‌ این‌جا وُ برام‌ بگو
واسه‌ چی‌ می‌خوای‌ از پیشم‌ بری‌؟

اکولالیا | #شل_سیلور_استاین

Olderposts Newerposts

کپی رایت © 2025 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×