اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

دسته بندی اشعار شاعران آمریکا (صفحه 4 از 19)

لنگستون هیوز

دورگه

آقام یه سفید پوس بودش 
و ننم یه کاکا سیا. 
اگه یه روزی آقا مو نفرینش کردم، 
(حالا) نفرینمو پس می‌گیرم. 
اگه یه روزی‌ام ننه مو عاقش کردم 
و خواستم که بره به درک ، 
از اون خواسته‌ی پلیدم پشیمونم 
و حالا می‌خوام که عاقبت به خیر بشه… 
آقام، تو یه خونه ی گنده ،کلنگشو به زمین زد 
و ننم تو یه آلونک، ریق رحمتو سر کشید. 
موندم، من که نه سیفیدم نه سیا ، 
کجا کپه‌ی مرگمو می‌گذارم . 

کریستوفر پویندکستر

تو را میان تاریکی دوست می‌دارم

صدایم را سوی ستارگان می‌افکنم
شاید پژواک واژه‌هایم برای تو
در ابرها با سپیده دم نوشته شود
و اینک تمام آنچه که
می‌خواهم بگویمت:
تو را در میان تاریکی دوست می‌دارم

کارل سندبرگ

خرده عشقی از آن ما خواهد بود

آی آی شما
اربابانی که نشسته‌اید و جهان را دستور می‌دهید
مرا گرسنگی و رنج و تنگدستی عطا کنید
مطرود شرمسار و خائب از دروازه های نام و نان کنید
در حضیض و ذلت نیاز؛

اما خرده عشقی
صدایی
یا که دستی باقی بگذارید
که سخن بگویدم در انتهای شب
تا که بشکند این تنهایی مدام

ادامه شعر

چارلز بوکوفسکی

چطور باید خلاص شد؟

اوضاع هیچ‌وقت خوب
نبوده
و قرار هم نیست
بهتر شود
جالب اینجاست که
هراس‌هایی که در کودکی سراسیمه‌ات می‌کرد
همچنان با توست
در راه‌های مختلف
با چهره های گوناگون
تو را می‌خوانند
با همان صدا
همان شکایت‌ها
همان نفرت‌ها
همان خواسته‌های
بی‌رحمانه:

ادامه شعر

ریچارد براتیگان

هوای عشق، بارانی است

نمی‌دانم این چه حسی است،
تا می‌آیم دختری را بسیار دوست داشته باشم
به خود شک می‌کنم
و این موضوع عصبانیم می‌کند.
درستش را نمی‌گویم
شاید هم دارم شروع می‌کنم
به امتحان کردن
ارزیابی کردن،
و محاسبه کردن
چیزی که می‌گویم.
وقتی می‌گویم: « فکر می‌کنی باران بگیرد؟ »
و او می‌گوید: « نمی‌دانم. »
این فکر به مغزم می‌رسد که:‌ « آیا واقعاً دوستم دارد؟»
طور دیگر بگویم
کمی مشمئز کننده می‌شوم.
یک بار یکی از دوستانم گفت:

ادامه شعر

امی لارنس لاول

چند هایکو مدرن از امی لارنس لاول

۱
حتا
انحنای گلبرگ زنبق
سر فرو می‌آرد
وقتی پروانه‌ایی
به دورش می‌رقصد

۲
زنبق و
گلبرگ‌های لاغر و
تُردش را دیدن
من چقدر می‌ارزم ؟

ادامه شعر

چارلز بوکوفسکی

ارواح حیوانات مرده /چارلز بوکوفسکی

در کنار کشتارگاه،
مشروب فروشی‌ای بود
که من آنجا می‌نشستم
و غروب آفتاب را از پنجره‌اش نگاه می‌کردم،
پنجره‌ای که مشرف بود
به محوطه‌ای پر از علف‌های خشک بلند.
من هیچ‌گاه بعد از کار
همراه بقیه در کارخانه حمام نمی‌کردم
برای همین بوی عرق و خون می‌دادم.
بوی عرق پس از مدتی کم می‌شود،
اما بوی خون عصیان می‌کند،
و قدرت می‌گیرد.
من آنقدر سیگار می‌کشیدم
و آبجو می‌نوشیدم
تا حالم برای سوارشدن به اتوبوس مساعد شود
و همراهم ارواح تمامی آن حیوانات مرده سوار می‌شدند.

ادامه شعر

چارلز بوکوفسکی و لیندا لی
چارلز بوکوفسکی و لیندا لی

چارلز بوکوفسکی از مشهورترین نویسنده ها و شاعرهای معاصر آمریکا است و بسیاری ادعا می‌کنند که بانفوذترین و صمیمی ترینِ شاعران و نویسندگان این قرن، خود اوست. بوکوفسکی در ۱۹۲۰ از پدری سرباز آمریکایی و مادری آلمانی در آندرناخِ آلمان متولد شد. سه ساله بود که او را به لس‌آنجلس در آمریکا آوردند و پنجاه سال در همین شهر زندگی کرد. بیست و چهار ساله بود که اولین داستان کوتاه اش را منتشر کرد و در سی و پنج سالگی، نوشتن شعر را آغاز کرد. او در سن هفتاد و سه سالگی و در ۹ مارچ ۱۹۹۴ بر اثر سرطان خون در سان پِدرو در کالیفرنیا درگذشت، درست زمانی کوتاه بعد از آنکه نوشتن رمان «عامه پسند» را بود.

ادامه شعر

چارلز بوکوفسکی

جزوه ی مجانی ۲۵ صفحه ای

برای یک آبجو می‌میرم
به خاطر و
از خودِ زندگی می‌میرم
توی یک بعد از ظهر باد گرفته‌ی هالیوود
کف اتاق از رادیوی کوچولوی قرمزم
سمفونی گوش می‌کنم.

دوستی می‌گفت،
« فقط کافیه بروی گوشه‌ی پیاده رو
و دراز بیافتی
یک کسی بلندت می‌کنه
یک کسی مراقبت می‌شه. »

ادامه شعر

چارلز بوکوفسکی

پرنده آبی

پرنده‌ای آبی در قلب من هست
که می خواهد پر بگیرد
اما درون من خیلی تنگ و تاریک است برای او
می‌گویم اش ,آنجا بمان ,نمی‌گذارم کسی ببیندت

پرنده‌ای آبی در قلب من هست
که می‌خواهد بیرون شود
اما ویسکی‌ام را سَر می‌کشم رویش
و دود سیگارم را می بلعم
و فاحشه‌ها و مشروب فروشی‌ها و بقال‌ها
هرگز نمی‌فهمند که او آنجاست.

پرنده‌ای آبی در قلب من هست
که می‌خواهد بیرون شود
اما درون من خیلی تنگ و تاریک است برای او
می‌گویم‌اش,همان پایین بمان
می‌خواهی آشفته‌ام کنی؟
می‌خواهی کارها را قاطی پاتی کنی؟
می‌خواهی در حراج کتابهایم توی اروپا غوغا به پا کنی؟

ادامه شعر
Olderposts Newerposts

کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×