اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

صفحه 158 از 189

اوکتای رفعت

فقط دهان تو لب دارد

در کوچه راه که می‌روی
فقط تو راه می‌روی
وقتی بر صندلی می‌نشینی
زلال‌ترین آب
فقط در لیوان توست
دستانت پر از النگو
فقط دهان تو
لب دارد و گرم است
فقط تو سینه داری
و کمر باریکی
بقیه رفته‌اند وقتی می‌روی
تنها تو نزدیکی
وقتی دور می‌مانی

اکولالیا | #اوکتای_رفعت

نزار قبانی

بگو دوستم‌ داری‌

بگو دوستم‌ داری‌ تا شعرهایم‌ بجوشند
و واژگانم‌ الهی‌ شوند
عاشقم‌ باش‌ تا با اسب‌ به‌ فتح‌ِ خورشید بروم‌
دل دل نکن‌
این‌ تنها فرصت من‌ است‌ تا بیاموزم‌
و بیافرینم

اکولالیا | #نزار_قبانی

ناظم حکمت

سیگار نیفروخته

ممکن است امشب بمیرد
با سوختگی سینه کتش از آتش گلوله ای
هم امشب
به سوی مرگ رفت
با گام های خویش
پرسید:سیگار داری؟
گفتم:بله
کبریت؟
گفتم : نه
شاید گلوله روشنش کند
سیگار را گرفت
و گذشت
شاید الان دراز به دراز افتاده باشد
سیگاری نیفروخته بر لب
و زخمی بر سینه
رفت
نشانه تکثیر
و تمام

اکولالیا | #ناظم_حکمت

شمس لنگرودی

نه، نمی‌توانم فراموشت کنم

نه، نمی‌توانم فراموشت کنم
زخم‌های من، بی‌حضور تو از تسکین سر باز می‌زنند
بال‌های من
تکه‌تکه فرو می‌ریزند
بره‌های مسیح را می‌بینم که به دنبالم می‌دوند
و نشان فلوت تو را می‌پرسند
نه، نمی‌توانم فراموشت کنم
خیابان‌ها بی‌حضور تو راه‌های آشکار جهنم‌اند
تو پرنده‌یی معصومی
که راهش را
در باغ حیاط زندانی گم کرده است
تک‌ صورتی ازلی، بر رخسار تمام پیامبرانی
باد تشنه‌ی تابستانی
که گندم‌زاران رسیده در قدوم تو خم می‌شوند
آشیانه‌ی رودی از برف
که از قله‌های بهار فرو می‌ریزد
ادامه شعر

سید مهدی موسوی

اتوبان رودخانه ای غمگین است

اتوبان، رودخانه ای غمگین است
که مرا از تو دور می کند
آب که از سر ما گذشت
اما ماهی ها غرق نخواهند شد
تنها در کنار اتوبان می ایستند
و برای شیشه های بالا کشیده دست تکان می دهند
تا از سرما یخ بزنند
و روی آب بیایند
تنها سنگ ها هستند
که برای همیشه ته نشین خواهند شد
تو با شوهرت ماهی می خوری
من زل می زنم به ماه و
دیوانه می شوم و
کوچه ها را آواز می خوانم و
به سنگ ها لگد می زنم و
زنم و
بغضم می ترکد
از تو که دور می شوم
کوچه که هیچ!
گاهی اتوبان هم بن بست است
من رودخانه ای را می شناسم
که با دریا قهر کرد
و عاشقانه
به فاضلاب ریخت

اکولالیا | #سید_مهدی_موسوی

فاضل نظری

از شوکت فرمانرواییها سرم خالی است

از شوکت فرمانرواییها سرم خالی است
من پادشاه کشتگانم، کشورم خالی است

چابک‌سواری، نامه‌ای خونین به دستم داد
با او چه باید گفت وقتی لشگرم خالی است

خون‌گریه‌های امپراتوری پشیمانم
در آستین ترس، جای خنجرم خالی است

مکر ولیعهدان و نیرنگ وزیران کو؟
تا چند از زهر ندیمان ساغرم خالی است؟

ای کاش سنگی در کنار سنگها بودم
آوخ که من کوهم ولی دور و برم خالی است

فرمانروایی خانه بر دوشم، محبت کن
ای مرگ! تابوتی که با خود می‌برم خالی است

اکولالیا | #فاضل_نظری

شهریار

نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی

نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی
گر چه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی

شرمسار توام ای دیده ازین گریه‌ی خونین
که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی

ای اجل گر سر آن زلف درازم به کف افتد
وعده هم گر به قیامت بنهی دیر نکردی

وای از دست تو ای شیوه‌ی عاشق‌کش جانان
که تو فرمان قضا بودی و تغییر نکردی

مشکل از گیر تو جان در برم ای ناصح عاقل
که تو در حلقه‌ی زنجیر جنون گیر نکردی

عشق همدست به تقدیر شد و کار مرا ساخت
برو ای عقل که کاری تو به تدبیر نکردی

خوشتر از نقش نگارین من ای کلک تصور
الحق انصاف توان داد که تصویر نکردی

چه غروریست در این سلطنت ای یوسف مصری
که دگر پرسش حال پدر پیر نکردی

شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق
به خدا ملک دلی‌نیست که تسخیر نکردی

اکولالیا | #شهریار

شمس لنگرودی

ماجراى مرا پایانى نبود

ماجراى مرا پایانى نبود
در تمام اتاق‏ها
خیال‏هاى تو پرپرزنان مى‏رفتند و مى‏آمدند
و پرندگانى
بال‏هاى تو را مى‏چیدند و به خود مى‏بستند
که فریبم دهند
موسى
در آتش تکه‏هاى عصایش مى‏سوخت
بع‏بع گوسفندانى گریان
در فراق شبان گمشده
در اتاقم مى‏پیچید
و من
تکه تکه
فراموش مى‏شدم
ادامه شعر

غاده السمان

برایت نامه های عاشقانه می نویسم

بامدادان بر جایگاهی سنگی می نشینم
و برایت نامه های عاشقانه می نویسم
با قلمی از پر جغد
که آن را در دواتی
در دوردست فرو می برم
دواتی ملقب به دریا
دستم را برای دست دادن با تو دراز می کنم
اما تو ساحل دیگر دریایی، در آفریقا،
ادامه شعر

شمس لنگرودی

باران صبح نم نم می بارد

باران صبح
نم نم
می بارد
و تو را به یاد می آورد
که نم نم باریدی
و ویران کردی
خانه کهنه را

اکولالیا | #شمس_لنگرودی
کتاب: پنجاه و سه ترانه عاشقانه

« شعرهای قدیمی‌تر شعرهای جدیدتر»

کپی رایت © 2025 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×