صد سال میشود که چهرهاش ندیدهام
دست در کمرش نیانداختهام
در نینی چشمانش خیره نشدهام
از فکر روشنش سوال ها نکردهام
صد سال است که انتظار مرا میکشد
زنی در شهر.
هر دو بر یک شاخه بودیم، بر یک شاخه
از یک شاخه فروافتادیم و از هم جدا شدیم
سرم ابری پاره پاره،
ظاهر و باطنم دریا،
من درخت گردکانیام در پارک گلخانه،
جوانه جوانه، شاخه شاخه، گردویی کهنسال.
نه تو این را میدانی، نه پلیس میداند.
من درخت گردکانیام در پارک گلخانه،
برگهایم در آب، چون ماهی غوطه ور.
برگهایم چون دستمال ابریشم، در اهتزاز.
برچین و اشکت را، ای شکوفه من، پاک کن.
اسیرمان کردند
به زندانمان افکندند
من میان حصارها
تو بیرون آن
بیآنکه کاری از دستم برآید
تنها کار این است که انسان
دانسته یا ندانسته
زندان را در خودش تاب بیاورد
بر درختانِ چناراش تاب خوردم ،
در زندانهایش خوابیدم
هیچ چیز نمیتواند احساسِ فلاکت و نکبت مرا بکاهد
جز ترانهها و توتونِ مملکتام
میهنم :
شیخ بدرالدین ،سینان،یونس امره و ذکریا،
گنبدهای سُربی و دودکش کارخانههایش ،
جایی که من خویشتنِ خود را
حتا از خود پنهان میساختم.
خندهی مردم ، زیرِ سبیلهای آویخته ،
دست آوردِ خلق ماست .
چشم هایت
چشم هایت, چشم هایت
چه در زندان
چه در مریض خانه
به دیدارم بیا
چشم هایت,
سرشار از آفتاب اند
آن سان که کشتزاران آنتالیا
در صبحگاهان اواخر ماه می.
چشم هایت
چشم هایت, چشم هایت
در برابرم بارها باریدند
خالی شدند
چون چشم های درشت آن کودک شش ماهه
اما یک روز هم بی آفتاب نماندند
درختان گوجه
شکوفه پوشند
اول،هلوی وحشی به شکوفه مینشیند
بعد گوجه.
عشق من
بنشینیم زانو به زانو
روی چمن
هوا خوشگوار است و روشن
-اما هنوز گرم نیست-
بادامها سبزند و کُرکدار
نرمِ نرم
سرخوشم
چرا که هنوز زندهایم
شاید پیشتر از اینها میمردیم
جنازهام زیر چکمههای شما نمیماند
برمیخیزد
شما را قدرت آن نیست که زمین گیرم کنید
تابوت من روان نمیشود روی دستها
و پلهها برای رسیدن به من کوتاهند.
ستارهای میشوم
خورشید،ماه
با باران میبارم و
جهان از گلهای کوچکم سرشار میشود
فریادی میشوم شاد
بر لبان کودکان خیزان در برف
و حبابی بر سینهی آسفالت.
و شما در سطل زبالهاید
مثل همیشهی زمان.
ادامه شعر
دیر هنگام
در شبی پاییزی
پر هستم از کلمات تو
کلماتی ابدی
مانند زمان ، همانند ماده
برهنه ، چنان چشم
سنگین ، به سان دست
و درخشان ، همانند ستاره ها
کلمات تو ، سوی من آمدند
کلماتی از قلب ذهنت
از پوست و استخوان ات
ادامه شعر
کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان
طراحی توسط Anders Noren — بالا ↑