اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

برچسب شعر زنان (صفحه 27 از 30)

در شعر زنان مجموعه‌ی اشعار شاعران زن جهان با ملیت و ترجمه‌های متفاوت آورده شده است.

غاده السمان

جدایی همین است

اینکه با تو باشم و با من باشی
و با هم نباشیم
جدایی همین است
اینکه یک خانه ما را در بر گیرد
اما یک ستاره مارا در خود جا ندهد
جدایی همین است
اینکه قلبم اتاقی باشد
خاموش کننده‌ی صداها با دیوارهای مضاعف
و تو آن را به چشم نبینی
جدایی همین است
اینکه در درون جسمت
ترا جستجو کنم
و آوایت را در درون سخنانت
ادامه شعر

مارگوت بیکل

عشق‌ هدیه‌ است‌

عشق‌، هدیه‌ است‌
جان‌دار مجسّم‌
حادث‌ می‌شود
تحمیلش‌ نمی‌توان‌ کرد.
قلب‌ را لب‌ریز می‌کند.
با عقل‌ فهمیده‌ نمی‌شود
به‌ چنگ‌ نمی‌آید
مقدّری‌ست‌ که‌ همه‌ چیز را
دگرگون‌ می‌سازد
عشق‌، هدیه‌ است‌
ادامه شعر

ویسلاوا شیمبورسکا

آن یک نفر

تاریخ
تعداد مردگانش را رند می‌کند
هزار و یک نفر
تبدیل می‌شود به هزار نفر
گویی آن یک نفر
هرگز وجود نداشته است

اکولالیا | #ویسلاوا_شیمبورسکا

هالینا پوشویاتوسکا

با من شریک شو

با من شریک شو
در نان هر روزه ی تنهایی ام
پرکن با حضورت
دیوارهای غیاب را
مذهب کن
پنجره ی ناموجود را
دری باش
بالای همه درها
که همیشه می توان آن را
باز گذاشت …

اکولالیا | #هالینا_پوشویاتوسکا
ترجمه : علیرضا دولتشاهی ؛ ایونا نویسکا

جین هیرشفیلد

خواستن تو

خواب و بیدار
تنم به سوی تو کشیده می شود

خواستن تو پارویی بلند است
که دوباره و دوباره
در باران سیاه شب فرو می رود.

سعاد الصباح

آنکه به تبعید می‌رود منم

کوشیدم بوی تو را
از سلول‌های پوستم بیرون کنم
پوستم کنده شد
اما تو بیرون نشدی
کوشیدم تو را به آخر دنیا تبعید کنم
چمدا‌‌‌نهایت را آماده کردم
برایت بلیط سفر خریدم
در اولین ردیف کشتی برایت جا رزرو کردم
وقتی کشتی حرکت کرد
اشک در چشمانم حلقه زد
تازه فهمیدم در اسکله‌ام
تازه فهمیدم آنکه به تبعید می‌رود منم
نه تو

اکولالیا | #سعاد_الصباح

هرتا مولر

مبادا یکدیگر را ببوییم

با من خوب بود
با او خوب بودم
اما
درها و پنجره‌هایمان بسته ماندند
مبادا یکدیگر را ببوییم

از سایت خانه شاعران جهان

	

سعاد الصباح

شهری که عاشقت شدم آن‌جا

خیال می‌کنم
شهرهای دنیا
نقطه‌هایی خیالی‌اند
روی نقشه‌ی جغرافیا
همه‌ی شهرها
جز یک شهر
شهری که عاشقت شدم آن‌جا
شهری که خانه‌ی من شد بعد از تو

اکولالیا | #سعاد_الصباح

غاده السمان

برایت نامه های عاشقانه می نویسم

بامدادان بر جایگاهی سنگی می نشینم
و برایت نامه های عاشقانه می نویسم
با قلمی از پر جغد
که آن را در دواتی
در دوردست فرو می برم
دواتی ملقب به دریا
دستم را برای دست دادن با تو دراز می کنم
اما تو ساحل دیگر دریایی، در آفریقا،
ادامه شعر

غاده السمان

اگر چشمانت سرنوشت من نباشد

جهان پیشینم را انکار می‌کنم
جهان تازه‌ام را دوست نمی‌دارم
پس گریزگاه کجاست؟
اگر چشمانت سرنوشت من نباشد

اکولالیا | #غاده_السمان
ترجمه از #عبدالحسین_فرزاد – کتاب ابدیت، لحظه عشق

Olderposts Newerposts

کپی رایت © 2025 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×