از زندگی از این همه تکرار خستهام
از های و هوی کوچه و بازار خستهام
دلگیرِ آسمانم و آزردهی زمین
امشب برای هرچه و هر کار خستهام
دل خسته سوی خانه ، تن خسته می کشم
وایا … کزین حصار دل آزار خستهام
بیزارم از خموشی تقویم روی میز
وز دنگ دنگ ساعت دیوار خستهام
از او که گفت یار تو هستم ولی نبود
از خود که بیشکیبم و بی یار خستهام
با خویش در ستیزم و از دوست در گریز
از حال من مپرس که بسیار خستهام
تیر ۱۱, ۱۳۹۸ — ۸:۳۵ ق٫ظ
عالی. غزل های استاد بهمن رو خیلی دوس دارم.
تیر ۱۲, ۱۳۹۸ — ۹:۲۷ ق٫ظ
ممنون کویار عزیز
مرداد ۱۱, ۱۴۰۰ — ۱۱:۰۹ ب٫ظ
صداش عالیی…