لیلا دوباره قسمت ابن السلام شد
عشق بزرگم آه چه آسان حرام شد
می شد بدانم این که خط سرنوشت من
از دفتر کدام شب تیره وام شد ؟
اول دلم فراق تو را سرسری گرفت
وان زخم کوچک دلم آخر جذام شد
گلچین رسید و نوبت با من وزیدنت
دیگر تمام شد گل سرخم ! تمام شد
شعر من از قبیله خون است خون من
فواره از دلم زد و آمد کلام شد
ما خون تازه در رگ عشقیم عشق را
شعر من و شکوه تو رمز الدوام شد
بعد از تو باز عاشقی و باز آه … نه!
این داستان به نام تو اینجا تمام شد
اکولالیا | #حسین_منزوی
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.