کوهساران مرا پر کن ای طنین فراموشی
نفرین به زیبایی آب تاریک خروشان که هست مرا
فرو پیچد و برد
تو ناگهان زیبا هستی اندامت گردابی است
موج تو اقلیم مرا گرفت
ترا یافتم آسمان ها را پی بردم
ترا یافتم درها را گشودم شاخه ها را خواندم
افتاده باد آن برگ که به آهنگ وزشهایت نلرزد
مژگان تو لرزید رویا درهم شد
تپیدی : شیره گل بگردش آمد
بیدار شدی : جهان سر بر داشت جوی از جا جهید
براه افتادی : سیم
جاده غرق نوا شد
در کف تست رشته دگرگونی
یادت جهان را پر غم می کند و فراموشی کیمیاست
در غم گداختم ای بزرگ ای تابان
سر بر زن شب زیست را در هم ریز ستاره دیگر خاک
جلوه ای ای برون از دید
از بیکران تو می ترسم ای
دوست موج نوازشی
شهریور ۲۷, ۱۳۹۷ — ۱۲:۰۸ ب٫ظ
سلام. این عکس سهراب سپهری نیست