ده شهریور است! خوشحالم
ده شهریور است! غمگینم
می روم سینما ، بدون هدف
وسط گریه فیلم می بینم
ده شهریور است، دستت کو
کیک را با تو چند تکه کنم!؟
مثل قلب ِبه میخ آویزان،
توی دستت یواش چکه کنم
ده شهریور است،شهریور!
اول اسم عاشق من بود
میوه را پوست کندم و گفتم:
“عشق یک جور پوست کندن بود“.
دود ِسیگار بود، تا فهماند
چشم، یک کار دیگرش گریه است
مثل شمعی که از دو سر روشن!
اولش گریه، آخرش گریه است
رد بوسه به صورت من بود
وسط خنده و لب و ماتیک
تلفن های آخر شب تو
به من منتظر، من تاریک
عشق، امضای”دوستت دارم“
آخر نامه های خیسم بود
نسبت بی شناسنامه به هم
فحش ناموسی پلیسم بود
توی تاکسی گرفتن دستت!
مثلاّ رفتن به دانشگاه!
اول شب قدم زدن با تو
آخر شب قدم زدن با ماه…
شمع ها را بچین و روشن کن
آه خود را یواش فوت کنم
بغلم کن، ولی اجازه بده
بعد گریه فقط سکوت کنم
ده ِشهریور است، چشمم را
به دوتا ابر دور می دوزم
مثل کبریت خیس، خاموشم
مثل سیگار نصفه می سوزم
اکولالیا | #شهرام_میرزایی
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.