دیری با من سخن به درشتی گفتهاید
خود آیا تابِتان هست که پاسخی در خور بشنوید؟
رنج از پیچیدگی میبرید؛
از ابهام و
هر آنچه شعر را
در نظرگاه شما
به زعم شما
به معمایی مبدل میکند.
اما راستی را
از آن پیشتر
رنجِ شما از ناتوانی خویش است
در قلمرو دریافتن؛
که اینجای اگر از عشق سخنی میرود
عشقی نه از آنگونه است
کهِتان به کار آید
و گر فریاد و فغانی هست
همه فریاد و فغان از نیرنگ است و فاجعه
خود آیا در پی دریافت چیستید
شما که خود
نیرنگید و فاجعه
و لاجرم از خود
به ستوه
نه؟
دیری با من سخن به درشتی گفتهاید
خود آیا تاب تان هست
که پاسخی به درستی بشنوید
به درشتی بشنوید؟
اکولالیا | #احمد_شاملو
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.