نمی پرسم دگر بر من جفا کردی چرا؟!
دلیلی داشتی حتماً ، رها کردی مرا
گفته بودم رفتنت آتش به جانم میزند
بر این آتش زدی دامن ، رها کردی مرا
رفیقم دشمنم شد،دل به او دادی،عجب
برای شادی دشمن ، رها کردی مرا
حرف مردم بس مرا،دیگر تو آزارم مده
با زبان خود مگو لطفاً ؛ رها کردی مرا
رفتی من تسلیت گفتم به خود،اما به تو:
مرحبا،چشم دلت روشن، رها کردی مرا
اکولالیا | #جواد_ضیایی
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.