اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

دسته بندی اشعار شعر (صفحه 198 از 202)

کنستانتین کاوافی

گاهی برگرد و بغلم کن

گاهی برگرد و بغلم کن
برگرد و تنگ بغلم کن
وقتی حافظه‌ی تن بیدار می‌شود
هوسی قدیمی دوباره در خون می‌دود
وقتی لب‌ها و پوست یادشان می‌آید
و دست‌ها هوای لمس تو را دارند
گاهی برگرد و بغلم کن
وقتی لب‌ها و پوست یادشان می‌آید
مرا با خود ببر
در شب

اکولالیا | #کنستانتین_کاوافی
ترجمه از #فرزانه_دوستی

هالینا پوشویاتوسکا

اگر می‌خواهی ترکم کنی

اگر می‌خواهی ترکم کنی
لبخند را فراموش نکن
کلاه می‌تواند از یادت رود
دستکش، دفترچه‌ی تلفنت
هر آن چیزی که باید دنبالش برگردی
و در ناگهان برگشت گریانم می‌بینی
و ترکم نمی‌کنی
ادامه شعر

فخرالدین عراقی

تا کی کشم جفای تو؟ این نیز بگذرد

تا کی کشم جفای تو ؟ این نیز بگذرد
بسیار شد بلای تو، این نیز بگذرد

عمرم گذشت و یک نفسم بیشتر نماند
خوش باش کز جفای تو، این نیز بگذرد

آیی و بگذری به من و باز ننگری
ای جان من فدای تو، این نیز بگذرد

هر کس رسید از تو به مقصود و این گدا
محروم از عطای تو، این نیز بگذرد
ادامه شعر

لیندا پاستان

الهام بخش نازنین من بود او

الهام بخش نازنین من بود او
وقتی با آن همه کلمه ی بی جان
سر و کله می زدم
با حروف عطف و اضافه
اما و اگر و پس از آنکه
با دستورِ زبان دراز افسردگی
می آمد کنارم می نشست
شادمانی ِ ناب آسایش را
مثل نور خورشید
بر اولین بافه ی کاه
به یاد دارم
ادامه شعر

حافظ

صبح است ساقیا قدحى پُر شراب کن

صبح است! ساقیا! قدحى پُر شراب کن
دور فلک درنگ ندارد، شتاب کن

زان پیشتر که عالم فانى شود خراب
ما را ز جام باده ی گلگون خراب کن

خورشید مى، ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش می‌طلبى، ترکِ خواب کن

روزى که چرخ از گِل ما کوزه‌ها کند
زنهار! کاسه ی سر ما پر شراب کن

ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم
با ما به جام باده ی صافى خطاب کن

کار صواب باده پرستی ست حافظا
برخیز و عزم جزم به کار صواب کن

اکولالیا | #حافظ_شیرازی

مارگوت بیکل

چه مدت لازم بوده است

چه مدت لازم بوده است
تا کلمه ی عفو
بر زبان جاری شود
تا حرکتی اعتماد انگیز
انجام گیرد؟
بیا تا جبران محبت های ناکرده کنیم
بیا آغاز کنیم.
فرصتی گران را به دشمن خویی
از کف داده ایم
ادامه شعر

گونار اکلوف

با تو حرف می‌زنم / گونار اکلوف

با تو حرف می‌زنم
از تو حرف می‌زنم
از اعماق خویش
می‌دانم که جوابی نخواهی داد
چطور می‌توانی جواب مرا بدهی
وقتی بسیاری تو را صدا می‌کنند
من تنها از تو اجازه می‌خواهم
تا منتظر بمانم این‌جا
و این‌که برای من نشانه‌ای بفرستی
در اعماق من
از خویش

اکولالیا | #گونار_اکلوف

غاده السمان

هنوز دوستت می دارم

هنوز دوستت می دارم
علیرغم هرچه هست
چون در سواحل تو آموختم
چگونه از میان صدفی مهتاب را بنوشم

اکولالیا | #غاده_السمان

رومن رولان

همه چیز می گذرد / رومن رولان

همه چیز…
خاطره…
گفتگوها…
بوسه ها…
هم آغوشی پیکرهای دلداده…
همه چیز می گذرد!
ولی تماس ارواحی که
یکدیگر را لمس کرده و
در میان انبوه اشکال زودگذر
یکدیگر را شناخته اند
هرگز زدوده نمی شود…

اکولالیا | رومن رولان
از کتاب ژان کریستف

عشق منتظر آدم ها نمی ماند

می خواستم همه کارهایم را بکنم
و سر فرصت به دنبال او بروم
می خواستم اول
دنیا را عوض کنم
کتاب هایم را بنویسم
اسم و رسم به هم بزنم
برنده شوم
و بعد با دست های پر به دنبالش بروم
خبر نداشتم که
عشق منتظر آدم ها نمی ماند

اکولالیا | #گلی_ترقی
از کتاب درخت گلابی

Olderposts Newerposts

کپی رایت © 2025 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×