اینک تویی، آنجا …
نشسته در میان نرگسهای زرد
در نهایت بیگناهی
انگار حالت گرفتهای برای تصویر
به نام معصومیت!
نور در کمال خویش بر چهره ات تابیده
نرگسی را میمانی در میان نرگسها…
این آخرین بهار توست بر روی خاک
باز هم مانند آن نرگسها …
پسر کوچکت – که بیش از دو هفتهای ندارد –
چونان عروسک نرمی در حلقهی بازوانت آرمیده
مادر و پسر به یاد میآورند شمایل مقدس را
و دختر دو سالهات به روی تو میخندد
به او چیزی میگویی اما افسوس
که واژگان تو در دوربین گم میشوند
و نیز دانش در تپهای که روی آن نشستهای
دوربین قادر به ضبط آن نیست
با خندق پیرامونش که بزرگتر از خانهی توست
اینجاست که آگاهی شکست میخورد
و لحظهای بعد زندگیات خسته و واخورده
چونان سربازی با کوله باری که آیندهات را بر دوش دارد
به سویت گام بر میدارد
اما نرسیده به تو، به آن سرزمین مجهول باز میگردد
و همه چیر در برق جهندهای آب میشود…
ترجمه از پیرایه یغمایی
پرفکت لایت (نور محض ) یکی از شعرهای عاشقانهی تد هیوز برای همسرش سیلویا پلات است که بر اساس یک عکس سروده شده. در این عکس سیلویا با دو فرزندش روی تپه ای، در میان نرگس های زرد نزدیک خانهی مسکونی شان نشسته و تاریخ آن بنا بر نوشتهی پلات- پشت عکس- یک روز یکشنبهی آفتابی در ماه آوریل سال ۱۹۶۲ و برابر با عید ایستر همان سال است و آن درست زمانی است که سیلویا پلات به شدت با مسألهی عاشقانهی هیوز و معشوقهاش آسیه درگیری دارد و پر واضح است که برای او زمان خوشایندی نیست.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.