نه من سراغ شعر می‌روم
نه شعر از منِ ساده سراغی گرفته است
تنها در تو به شادمانی می‌نگرم ری‌را
هرگز تا بدین پایه بیدار نبوده‌ام.

از شب که گذشتیم
حرفی بزن سلامنوش لیمویِ گَس!

نه من سراغ شعر می‌روم
نه شعر از منِ ساده سراغی گرفته است
تنها در تو به حیرت می‌نگرم ری‌را
هرگز تا بدین پایه عاشق نبوده‌ام
پس اگر این سکوت
تکوین خواناترین ترانه‌ی من است
تنها مرا زمزمه کن ای ساده، ای صبور!

حالا از همه‌ی اینها گذشته، بگو:
راستی در آن دور دستِ گمشده آیا
هنوز کودکی با دو چشمِ خیس و درشت، مرا می‌نگرد؟!

از مجموعه «دیرآمده‌ای ری‌را! باد آمد و همه رویاها را با خود برد/نامه‌ها»