هیچکس نمی‌خواهد تنها باشد
هیچکس نمی‌خواهد گریه کند
بدنم می‌خواهد که تو را در آغوش بگیرد
بسیار بد است که به روحت صدمه می‌زند
زمان گرانبهاست
و به دور دستها می‌لغزد
و در همه‌ی لحظات عمرم در انتظار تو بوده‌ام
هیچکس نمی‌خواهد تنها باشد
پس چرا
چرا اجازه نمی‌دهی عاشقت باشم
می‌توانی صدایم را بشنوی
آوازم را می‌شنوی
این آوازی عاشقانه است
پس قلب تو می‌تواند مرا بیابد
و ناگهان تو

تو هستی که از پلکان
به سوی آغوش من پرواز می‌کنی ، دلبندم
پیش از آنکه من دیوانگی آغاز کنم
به سویم بیا
به سویم بیا
چرا که من می‌میرم
می‌خواهم احساس کنم که نیازمندم هستی
درست مانند هوا مرا تنفس می‌کنی
من به تو در زندگی‌ام نیاز دارم
از من دور نشو
دور نشو
دور نشو ، نه
هیچکس نمی‌خواهد تنها باشد
هیچکس نمی‌خواهد گریه کند