کنار تو را ترک گفتهام
و زیر آسمان نگونسار که از جنبش هر پرنده تهی است و
هلالی کدر چونان مرده ماهی سیمگونه
فلسی بر سطح موجش میگذرد
به باز جست تو برخواستم
تا در پایتخت عطش
در جلوه ئی دیگر
بازت یابم
ای آب روشن!
ترا با معیار عطش میسنجم
در این سرا بچه
آیا
زورق تشنگی است
آنچه مرا به سوی شما میراند.
یا خود
زمزمه شماست
و من نه به خود میروم
که زمزمه شما
به جانب خویشم میخواند؟
نخل من ای واحه من!
در پناه شما چشمه سار خنکی هست
که خاطره اش عریانم میکند
اکولالیا | #احمد_شاملو
از دفتر آیدا در آینه
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.