دلم میخواست در عصر دیگری دوستت می داشتم
در عصری مهربانتر و شاعرانهتر
عصری که عطرِ کتاب ،
عطرِ یاس و عطرِ آزادی را بیشتر حس می کرد
دلم می خواست تو را
در عصر شمع دوست می داشتم
در عصر هیزم و بادبزنهای اسپانیایی
و نامههای نوشته شده با پـر
و پیراهنهای تافتهی رنگارنگ
نه در عصر دیسکو ،
دلم می خواست تو را در عصرِ دیگری می دیدم
عصری که در آن
گنجشکان ، پلیکانها و پریان دریایی حاکم بودند
عصری که از آنِ نقاشان بود ،
از آنِ موسیقی دانها ،
عاشقان ،
شاعران ،
کودکان
و دیوانگان !
دلم می خواست تو با من بودی
در عصری که بر گلُ شعرُ بوریا وُ زن ستم نبود !
ولی افسوس
ما دیر رسیدیم
ما گل عشق را جستجو می کنیم ،
در عصری که با عشق بیگانه است !
اکولالیا | #نزار_قبانی
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.