تا نامهات برسد
از اینجا رفتهایم
شاید نامهات درست لحظهای برسد
که از اینجا میرویم
نمیتوانیم صبر کنیم.
از هرجا که بیرون میزنم
نامهات میرسد همانجا
اینبار میخواهم کمی صبر کنم
لحظهای فقط
آنقدر که این نامه را بگیرم
دو خط هم جواب بنویسم
نمیتوانیم صبر کنیم.
پشتِ سر را نگاه میکنم
میبینم زمین پُر از نامههای ناخواندهی توست.
باید برگردیم و نامهها را از گِل درآوریم
باید برگردیم و جای پایمان را برداریم
باید برگردیم و همهی زندگیمان را برداریم
باید زندگیمان را جای دیگری ببریم.
نمیتوانیم برگردیم
نامهها گم میشوند
و نمیفهمیم در این نامهها چه بوده
اکولالیا | #یانیس_ریتسوس
برگردان از #محسن_آزرم
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.