همیشه چشمانت
دو چشمهاند در خوابهایم
و همین است که
صبح که شعرم بیدار میشود
میبینم بسترم سرشار از گُلِ عشقِ توست و
نمنم گیاه و سبزینه.
عشق تو آفتاب است؛
آنگاه که
درونم طلوع میکنی و میبینمت.
سایهی تنم میشوی و ابر خیالم
پا به پایم راه میافتی و
همراهم میشوی
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.