آی آی شما
اربابانی که نشستهاید و جهان را دستور میدهید
مرا گرسنگی و رنج و تنگدستی عطا کنید
مطرود شرمسار و خائب از دروازه های نام و نان کنید
در حضیض و ذلت نیاز؛
اما خرده عشقی
صدایی
یا که دستی باقی بگذارید
که سخن بگویدم در انتهای شب
تا که بشکند این تنهایی مدام
در تاریکی شب
در کدورت غروب
یک سرگردان، یک ستاره باختری
از جانب سواحل آشوب سایه نیرو میکند
بگذارید پای پنجره
بینندهی تاریکنای سپیده دم باشم
در انتظار آمدنش که میدانم
خرده عشقی از آن ما خواهد بود
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.