دیگر هیچ جادویی وجود ندارد
ما همدیگر را ملاقات میکنیم
مثل همهی مردم
تو هیچ معجزهای برایام نمیکنی
نه حتا زمانی که من برایات معجزهای دارم
تو باد بودی و من دریا…
دیگر هیچ شکوهی وجود ندارد
من بیآنکه بخواهم
در کنار ساحل
مثل آبگیری بزرگ شدهام
هرچند آبگیر در زمان طوفان امنیت دارد
و از جزر و مد پایان یافته است،
اما
بسیار متلاطمتر از دریا شده است
برای همهی آرامشها.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.