میان امروزم و امروز
بین تو و خویش
کلمهی پل
با ورودش
به ژرفای خویش
نفوذ میکنی
جهان به وصل میرسد
و بسته میشود
میان امروزم و امروز
بین تو و خویش
کلمهی پل
با ورودش
به ژرفای خویش
نفوذ میکنی
جهان به وصل میرسد
و بسته میشود
جشنِ هزارهٔ خواب
جشنِ بزرگِ مرداب
غوکان لوشخوار لجنزی!
آن سوی این همیشههنوزان
مردابکِ حقیرِ شما را
خواهد خشکاند؛
خورشید، آن حقیقت سوزان.
اینسان که در سراسر این ساحت و سپهر
تنها طنین تار و ترانه
غوغایِ بویناکِ شماهاست؛
جشن هزارسالهٔ مرداب
جشنِ بزرگِ خواب
ارزانیِ شما باد!
در حباب کوچک
روشنائی خود را میفرسود
ناگهان پنجره پر شد از شب
شب سرشار از انبوه صداهای تهی
شب مسموم از هرم زهرآلود تنفسها
شب…
گوش دادم در خیابان وحشت زدهٔ تاریک
یک نفر گوئی قلبش را
مثل حجمی فاسد
زیر پا له کرد
در خیابان وحشت زدهٔ تاریک
یک ستاره ترکید
گوش دادم…
ای شعر بانوی بیمار، دریغا! تو را چه میشود این بامداد؟
چشمانِ گود افتادهات اینک لب ریز از خیالاتِ شبانه است؛
و معاینه میبینم که بر رُخسارت جنون و هراس
سرد و خاموش یکبهیک پدیدار میشوند.
ای ابلیس بانوی سبز قبا و ای شیطان بچهی سرخپوش
آیا هراس و عشق را از انبانِ خویش به جانات فرو ریختهاند؟
آیا کابوس با حرکتی جبارانه و خموش
تو را در قعرِ زندان افسانهییِ «منتورن» فرو غلتانده است؟
سیسال گذشته از آن پاییزِ دور
سیسال گذشته از عکسهای ریتا
سیسال گذشته از خوشهای که عمرش
به نگهبانی گذشت
در آن پاییزِ دور.
روزی دل به تو میبندم
به سفر میروم
و گنجشکها
پر میگشایند
بهنامِ من
کشته میشوند
بهنامِ من.
گوزنها چه گفتهاند؟
سمهاشان را بر برف نخواهی شمرد
که از این همه خونهای ناشناس
قلیلتر است
خونهایی که در نسیم
دست تو را نیز آغشته است.
گوزنها چه گفتهاند؟
نه.
تو هرگز نخواهی پذیرفت:
شکارچیان رفته
بیرحمانه شادی آوردهاند
در کنج حیاط
در میان حبابهای ریزِ آب
چند شاخه گل سرخ
بر زیرِ بارِ رایحهی خوشِ خود خمیدهاند
همان گلهای سرخی
که هیچکس آنها را نبوییده است
هیچ تنهاییای
کوچک نیست
میگفتی: «این اندوهِ غریب از کجا آمده است
که چون دریا روی صخرههای عریان و سیاه را میگیرد؟»
میگویم: از آن دم که دل یکبار کینه ورزد.
زیستن دردیست! این راز را همهگان میدانند.
رنجی بسیار ساده و بیرمزوراز
و همچون شادیِ تو در چشمِ همه عیان.
پس ای زیباروی مشتاق، از پُرسوجو دست بدار
و کرَم نما آهسته سخن بگو، خاموش باش!
کپی رایت © 2025 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان
طراحی توسط Anders Noren — بالا ↑