به هنگام یک منازعه
نکته‌یی بزرگ‌تر وجود دارد
و این نکته
هم از مرگ و
هم از ترسِ مرگ
دردناک‌تر است

نگاه می‌کنی:
کسی که تا دیروز
بیش از دیگران قابل اعتماد بود
به نفع رقیب تو شهادت می‌دهد
و این نکته حالا
هم از مرگ و
هم از ترس مرگ
دردناک‌تر است

اما چیز دردناک‌تری هم وجود دارد
این‌که محبوب‌ات
با رقیب تو دیدار کند
این اگر دیداری از روی لطافت هم که باشد
و اگر حتا منازعه هم انجام نشود
باز این دردناک است
از آن و از آن دیگری هم

از این‌ها همه دردناک‌تر
این است که وقتی تو شمشیری به دست گرفته‌ای
و در پیشانی‌ات تکه‌یی خورشید می‌درخشد
در آن میان نارسیده باقی بمانی