من صدایش را شنیدم،
کلاغ بود که مرثیه میخواند
و پرهایش ادامهی شب بود
و شب آن رودخانهی جاری بود
که رخت سوگواران را در نیل فرو میبُرد.
و هم در آن هنگام بود
که درد
قلّادهای
برگردنم میبست
من صدایش را شنیدم،
کلاغ بود که مرثیه میخواند
و پرهایش ادامهی شب بود
و شب آن رودخانهی جاری بود
که رخت سوگواران را در نیل فرو میبُرد.
و هم در آن هنگام بود
که درد
قلّادهای
برگردنم میبست
دسته بندی ها شاعران دیگر
کپی رایت © 2024 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان
طراحی توسط Anders Noren — بالا ↑
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.