همچون سرزمینم زخمیام
نه کمتر و نه بیشتر!
چون پرتگاهی عمیقمام
بر روی تمام نقشهها
شبها در کابوسهایم
صدای جیغ میشنوم
هرگز معنای آرامش را نفهمیدم
در تاریخ پر از دروغ و اشتباهم
همچون سرزمینم زخمیام
به تنهایی ایستادهام
در مقابل تمام دنیا
این سالها، تقویم نیستند
امید من هستند
که بیصدا
خاکستر میشوند.
دیدگاهتان را بنویسید