در روزهای آخرِ اسفند
کوچ بنفشه های مهاجر
زیباست.
در نیمروز روشن اسفند
وقتی بنفشهها را،
از سایه های سرد
در اطلس شمیمِ بهاران
با خاک و ریشه،
میهن سیّارشان ــ
در جعبههای کوچک چوبی
در گوشهی خیابان، میآورند
جوی هزار زمزمه در من
میجوشد:
ای کاش،
ای کاش آدمی وطنش را
مثل بنفشه ها
(در جعبه های خاک)
یکروز میتوانست
همراه خویشتن ببرد
هر کجا که خواست
در روشنای باران
در آفتابِ پاک.
متن آهنگ کوچ بنفشهها از فرهاد مهراد
شعر کوچ بنفشه ها را فرهاد مهراد در آلبوم «خواب در بیداری» با اندکی تفاوت اجرا کرده است.
در روزهای آخر اسفند،
در نیمروز روشن،
وقتی بنفشهها را
با برگ و ریشه و پیوند و خاک
در جعبههای کوچک چوبین جای میدهند
جوی هزار زمزمهی درد و انتظار
در سینه میخروشد و بر گونهها روان.
ای کاش آدمی،
وطناش را همچون بنفشهها
میشد با خود ببرد هر کجا که خواست!
در روشنایی باران،
در آفتاب پاک،
در روزهای آخر اسفند،
در نیمروز روشن،
وقتی بنفشهها را
با برگ و ریشه و پیوند و خاک
در جعبههای کوچک چوبین جای میدهند
جوی هزار زمزمهی درد و انتظار
در سینه میخروشد و بر گونهها روان.
ای کاش آدمی،
وطناش را همچون بنفشهها
میشد با خود ببرد هر کجا که خواست!
بهمن ۵, ۱۴۰۱ — ۰:۰۴ ق٫ظ
دروود
فقط به این نکته بسنده میکنم به جرات میتوان گفت : که استاد شفیعی کدکنی بزرگترین ادیب معاصر ایران عزیزمان است و به ندرت چنین گوهری در این حوالی یافت میشود . برایشان مادام ٫ مانایی و دوام آرزوومندم . آمین