اِکولالیا - آرشیو شعر جهان

لیست شاعران

صفحه 78 از 189

آلدا مرینی

جرات ریسک کردن

عشق ، ریسک کردن در پس خوردن است
زندگی کردن ، ریسک کردن در مردن است
امیدوارم بودن ، ریسک کردن در ناامید شدن است
امتحان کردن برای انجام کاری ، ریسک کردن در شکست خوردن است
ریسک کردن یک نیاز است
و تنها کسی که جرات ریسک کردن دارد یک انسان آزاد است

اکولالیا | #آلدا_مرینی
ترجمه از #مریم_رحیمی

خورخه لوئیس بورخس

من انسانی نگون بخت بوده‌ام

بزرگترین گناهی را که
یک انسان می‌تواند مرتکب شود
مرتکب شده‌ام
خوشبخت نبوده‌ام
بگذار بهمن یخ زده
بیرحم نسیان
مرا در کام خود برد
نابود کند، بی شفقتی
پدر و مادرم مرا برای زیبایی
و بازی شگفت انگیز زندگی به دنیا آوردند
برای زمین، آب، آتش و هوا
من به آنها خیانت کردم
از این رو که خوشبخت نبودم
و آرزوی نخستین آنها برآورده نشد
ادامه شعر

گئورک امین

هدفی نیست

هدفی نیست
من زه کمان را می‌کشم
و رهایش می‌کنم
بدون تیر.

اکولالیا | #گئورک_امین
مترجمه از #واهه_آرمن

ریچارد براتیگان

روی همین زمین زنده

این روزها انسان ها بر روی ماه گام می‌زنند
و رد پاهایشان را مثل کدو
روی آن دنیای مرده می‌کارند.
در حالی که
روی همین زمین زنده
در سال بیش از سه میلیون نفر از گرسنگی می میرند
ادامه شعر

فدریکو گارسیا لورکا

نامت‌ را در شبی‌ تار بر زبان‌ می‌آورم‌

نامت‌ را در شبی‌ تار بر زبان‌ می‌آورم‌
ستارگان‌
برای‌ سرکشیدن‌ ماه‌ طلوع‌ می‌کنند
و سایه‌های‌ مبهم‌
می‌خسبند
خود را تهی‌ از ساز شعف‌ می‌بینم‌
ساعتی‌ مجنون‌ که‌ لحظه‌های‌ مرده‌ را زنگ‌ می‌زند
نامت‌ را در این‌ شب‌ تار بر زبان‌ می‌آورم‌
نامی‌ که‌ طنینی‌ همیشگی‌ دارد
فراتر از تمام‌ِ ستارگان‌
پرشکوه‌تر از نم‌نم‌ باران‌
آیا تو را چون‌ آن‌ روزهای‌ ناب‌
دوست‌ خواهم‌ داشت؟
ادامه شعر

آلدا مرینی

به سویم پرواز کن

با هواپیمای کاغذی خیالم
با صفای احساست
به سویم پرواز کن
سرزمینی های سحر آمیزرا سر سبز خواهی دید
و من بلندترین تاج درخت خواهم شد
تا به تو سایه و سر پناه بخشم
از دو دستت
دو بال فرشته بساز
ادامه شعر

نونا بغوسیان

با رودهای تو

با رودهای تو
تا دریاهایت جاری شدم،
تا اقیانوس تو
یک صحرا راه مانده

اکولالیا | #نونا_بغوسیان
مترجمه از #واهه_آرمن

احمد شاملو

از رنجی خسته‌ام که از آن من نیست

از رنجی خسته‌ام که از آنِ من نیست
بر خاکی نشسته‌ام که از آنِ من نیست

با نامی زیسته‌ام که از آنِ من نیست
از دردی گریسته‌ام که از آنِ من نیست

از لذتی جان‌گرفته‌ام که از آنِ من نیست
به مرگی جان می‌سپارم که از آنِ من نیست.

خوزه آنخل بالنته

تنت می‌تواند زندگی‌ام را پر کند

تنت می‌تواند زندگی‌ام را پر کند
عین خنده‌ات
که دیوار تاریک حزنم را به پرواز در می‌آورد.
تنها یک واژه‌ات حتی
به هزار تکه می‌شکند تنهایی کورم را.

اگر نزدیک بیاوری دهان بی‌‌کران‌ات را
تا دهان من
بی‌وقفه می‌نوشم
ریشه‌ی هستی خود را.

تو اما نمی‌بینی
که چقدر قرابت تنت
به من زندگی می‌بخشد و
چقدر فاصله‌اش
از خودم دورم می‌کند و
به سایه فرو می‌کاهدم.

تو هستی: سبک‌بار و مشتعل
مثل مشعلی سوزان
در میانه‌ی جهان.

ادامه شعر

آلدا مرینی

اگر مرا ببوسی

اگر مرا ببوسی
و اگر من چشم در چشم تو شوم
می‌ترسم از ویرانی‌ام
نگاه تو چون شراره‌ای است
که ناگهان
شعله ور می‌شود
و من
به زندگانی بلند گل سرخی فکر می‌کنم
ادامه شعر

« شعرهای قدیمی‌تر شعرهای جدیدتر»

کپی رایت © 2025 اِکولالیا – آرشیو شعر جهان

طراحی توسط Anders Norenبالا ↑

×