خواهم به رنج خویش گریه ساز کنم و تو را گویم
تا دوستم بداری . از برایم گریه ساز کنی
به شامگاه بلبلان،
با خنجر، با بوسه با تو.
خواهم کشت یگانه شاهد را
به جرم گُل کُشی و
نشاندم به زاری و خوی کردنم
بر انبوه جاودان سخت گندم.
آنجا که کاستی نگیرد هرگز شعاع تابناک
دوستت دارم، دوستم داری،
فروزان به نور کهن آفتاب و دیرینه ماه.
آنجا که مرا هیچ ندهی و تو را هیچ نخواهم
چون به مرگ وانهم، آنجا که نه بر جای است هر چیز
نه حتی سایهای بَهر پیکر پریشانی.
تیر ۱۸, ۱۳۹۸ — ۶:۳۳ ق٫ظ
ترجمه ی ضعیفی است.
فعل ها و زمان آنها – که مهمترین مسئله در نوشتن است، اصلاً رعایت نشده
و بندهای شعر نامفهوم هستند.
تیر ۱۸, ۱۳۹۸ — ۹:۳۴ ق٫ظ
سلا سودابه عزیز. ممنون که نگاهی دقیق به این ترجمه داشتی. نظر شما زیر این ترجمه منتشر میشود تا دیگر مخاطبان و احیانا خود مترجم نیز بخواند.