تو چه دوست داشتنی هستی ای زن!
علیالخصوص
زمانی که در فاصلهی دو شکنجه به خوابم میآیی.
قلبم البته تندتر میزند
اما نمی دانم
آیا بهدلیلِ این رویای سبز شکوفان است؟
یا به دلیلِ شکنجهای که در انتظار شانههای لرزان؟
همیشه از خود میپرسم:
چرا لحظاتی را که با تو نبودم با تو نبودم؟
و در فاصلهی دو شکنجه
این پرسش پیوسته در برابرم مثل نگاه مرموزی میایستد:
آیا زمانی خواهد رسید
که من باز به اختیار خود در کنار تو باشم
یا در کنار تو نباشم؟
آنگاه چگونه ممکن است فکر کنم که نخواهم
که حتی لحظهای در کنار تو نباشم؟
اکولالیا | #رضا_براهنی
ظل الله ۱۳۵۸
دی ۱۸, ۱۴۰۱ — ۲:۵۶ ق٫ظ
«آیا زمانی خواهد رسید، که من باز به اختیار خود در کنار تو باشم، یا در کنار تو نباشم؟»
چقدر زیبا… خدا رحمتت کنه براهنی عزیز.