تو ای حرفِ زیبای الف‌با!
و تو ای کاغذ! – که زیبایی –
و تو ای قلم! – که زیبایی –

با تو از رودخانه‌ها و از بادها سخن می‌گویم
برای من:
رودخانه‌ها را پرورش بده
و آب‌راهه‌ها را باز کن
وقتی‌که من کودکِ خردسالی بودم

کودکی که اطرافِ دهان‌اش پر از لکه‌های غذا باشد –
رودخانه‌ها را در حالِ پیش‌رَوی دیدم
و قولِ رودخانه‌ها و بادها زنده است

من تکه‌یی از دهانِ توام
تو این را در گوشه‌یی یادداشت کن

تو ای دست‌نوشته‌ی زیبا!
و تو ای مرکّب! – که زیبایی –
و تو ای سرْقلم! – که زیبایی –

مرا آب‌گیرهای کوچک پرورش دادند
اگر هوای شناختن‌ام را داری
مرا از آب‌گیرها بپرس
آب از یاد نمی‌بَرَد
که برای رسمِ دایره‌ها با چه دقتی تلاش کرده است
تو برگ‌هایی را به خاطرِ من به یک‌جا جمع کن
و بسترت را چرکین نگه‌دار

من ام‌شب پای‌بندِ عقل‌ام
گیسوانِ مرا پریشان کن

بر گرفته از کتاب: کوه‌ها نمایان شده‌اند. نشر نصیرا